کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازل کردن
فرهنگ واژههای سره
فروفرستادن
-
نازل کردن
لغتنامه دهخدا
نازل کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به پائین آوردن . (ناظم الاطباء). فروفرستادن . || وحی فرستادن خدا بر پیغمبر خود. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
نازل شدن
لغتنامه دهخدا
نازل شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . از بالا به پائین آمدن . (ناظم الاطباء). || از جانب خدا وحی برپیغمبر فرستاده شدن . (ناظم الاطباء) : کی به وی کتاب و شریعت نازل شده است . (سندبادنامه ص 7).انداختی به چهره ٔ پرنور خود نقاب نازل به شأن حسن...
-
نازل منزل
لغتنامه دهخدا
نازل منزل . [ زِ م َ زِ ] (اِ مرکب ) جانشین : جاری مجرای بازی و مزاح می شود و نازل منزل هزل و سفاح می گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 109). رجوع به نازل منزله شود.
-
نازل منزله
لغتنامه دهخدا
نازل منزله . [ زِ م َ زِ ل َه ْ ] (اِ مرکب ) به جای چیزی ، که لفظ دیگرش قائم مقام است . (فرهنگ نظام ). قائم مقام . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
تَنزِيلُ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل کردن تدريجي-فرو فرستادن تدريجي(فرق ميان انزال و تنزيل اين است که انزال به معناي نازل کردن دفعي و يک پارچه است ، و تنزيل به معناي نازل کردن تدريجي است )
-
تنزیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. ربا، ربح، فرع، مرابحه، نزول ۲. فرودآیی، ۳. نازل شدن، ۴. نازل کردن، فرو فرستادن
-
فرو فرستادن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. فِ رِ دَ) (مص م .) 1 - به پایین فرستادن . 2 - نازل کردن .
-
رو آمدن
لغتنامه دهخدا
رو آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، ترقی کردن پس از آنکه در مقامی پست بوده است . ترفیع رتبه پیدا کردن پس از آنکه در درجه نازل بود. عقب مانده ٔ در شؤن دولتی و غیره ترقی کردن . پس از زیردستی و پستی ترقی پیدا کردن . رجوع به رو شود.
-
الو زدن
لغتنامه دهخدا
الو زدن . [ اَ ل َ / لُو زَدَ ] (مص مرکب ) سوزانیدن با شعله . آتش زدن . مشتعل کردن . شعله ور ساختن . الو کردن : گَوَنها را الو زدن .- الو زدن مال خود ؛ بقیمتهای سخت نازل و ارزان فروختن .
-
سفاح
لغتنامه دهخدا
سفاح . [ س ِ ] (ع مص ) زنا کردن . (غیاث ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). با کسی زنا کردن . (المصادر زوزنی ) : چنانکه اگر بعضی از آن اقوال و تقریر جاری مجری بازی و مزاح میشود و نازل منزل هزل و سفاح میگردد. (ترجمه ٔ تاریخ محاسن اصفهان )...
-
سر فرودآمدن
لغتنامه دهخدا
سر فرودآمدن . [ س َ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . تواضع نمودن . منقاد بودن : تو آن نه ای که بهر در سرت فرودآیدنه جای همت عالی است پایه ٔ نازل .سعدی .
-
نَضْرِبُ
فرهنگ واژگان قرآن
مي زنيم (عبارت "أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ ﭐلذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِينَ"يعني :"آيا به جرم اينکه شما مردمي اسرافگريد از فرستادن قرآن به سوي شما صرفنظر کنيم"در واقع موضوع نازل کردن قرآن را به صفحه اي تشبيه کرده که با ورق زدن از آن عبور ...