کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نازل
/nāzel/
معنی
۱. فرودآینده؛ پایینآینده؛ پایینرو.
۲. [مجاز] ناچیز؛ کمبها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارزان، کمبها، کمقیمت
۲. پایین، پست، حقیر ≠ گران
برابر فارسی
فروفرستاده
فعل
بن گذشته: نازل کرد
بن حال: نازل کن
دیکشنری
cheap, popular
-
جستوجوی دقیق
-
نازل
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزان، کمبها، کمقیمت ۲. پایین، پست، حقیر ≠ گران
-
نازل
فرهنگ واژههای سره
فروفرستاده
-
نازل
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فرود آینده . 2 - (عا.) (ص .) کم ، پایین ، پست .
-
نازل
لغتنامه دهخدا
نازل . [ زِ ] (ع ص ) فرودآینده . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بالا بپائین آینده . (ناظم الاطباء). پائین رو. (لغات فرهنگستان ). هابط. ج ، نُزول . نُزّال . نُزَّل . (معجم متن اللغة). || فرودآمده . (فرهنگ نظام ). پائین . پست : مرد دانا صا...
-
نازل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāzel ۱. فرودآینده؛ پایینآینده؛ پایینرو.۲. [مجاز] ناچیز؛ کمبها.
-
واژههای مشابه
-
نازل کردن
فرهنگ واژههای سره
فروفرستادن
-
نازل شدن
لغتنامه دهخدا
نازل شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . از بالا به پائین آمدن . (ناظم الاطباء). || از جانب خدا وحی برپیغمبر فرستاده شدن . (ناظم الاطباء) : کی به وی کتاب و شریعت نازل شده است . (سندبادنامه ص 7).انداختی به چهره ٔ پرنور خود نقاب نازل به شأن حسن...
-
نازل کردن
لغتنامه دهخدا
نازل کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به پائین آوردن . (ناظم الاطباء). فروفرستادن . || وحی فرستادن خدا بر پیغمبر خود. (ناظم الاطباء).
-
نازل منزل
لغتنامه دهخدا
نازل منزل . [ زِ م َ زِ ] (اِ مرکب ) جانشین : جاری مجرای بازی و مزاح می شود و نازل منزل هزل و سفاح می گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 109). رجوع به نازل منزله شود.
-
نازل منزله
لغتنامه دهخدا
نازل منزله . [ زِ م َ زِ ل َه ْ ] (اِ مرکب ) به جای چیزی ، که لفظ دیگرش قائم مقام است . (فرهنگ نظام ). قائم مقام . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
ناضل
لغتنامه دهخدا
ناضل . [ ض ِ ] (ع ص ) بهادر. غازی . (ناظم الاطباء). غالب در نضال . (المنجد). اسم فاعل از نضل است . ج ، نضال . رجوع به نضل شود.
-
نئضل
لغتنامه دهخدا
نئضل . [ ن ِءْ ض ِ ] (ع اِ) بلا. سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد).