کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نازش
/nāzeš/
معنی
فخر؛ افتخار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افتخار، تفاخر، تکبر، سرافرازی، فخر، مباهات
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازش
واژگان مترادف و متضاد
افتخار، تفاخر، تکبر، سرافرازی، فخر، مباهات
-
نازش
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمص .) 1 - استغنای معشوق . 2 - کرشمه کردن ، عشوه گری . 3 - فخر، تفاخر. 4 - موجب فخر،مفخر. 5 - تکبر، بزرگ منشی . 6 - نعمت ، رفاه . 7 - نوازش ، ملاطفت ، تسلی .
-
نازش
لغتنامه دهخدا
نازش . [ زِ ] (اِمص ) نازیدن . رجوع به نازیدن شود. || نازش و ناز. حرکات خوشاینده که معشوقان برعاشقان کنند. (آنندراج ). || امتناع . تکبر. (ناظم الاطباء). بی دماغی . استغناء. (از آنندراج ).- نازش آوردن ؛ ناز کردن : گر او نازش آرد من آرم نیازمگر گردد ا...
-
نازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) nāzeš فخر؛ افتخار.
-
واژههای مشابه
-
نازش کردن
لغتنامه دهخدا
نازش کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نازیدن . بالیدن : و همه مردمان بیرون از قریش او را دوست داشتندی و پدرش به او نازشی کردی . (ترجمه طبری ).بدانسان که شاهان نوازش کنندبدان بندگان نیز نازش کنند. فردوسی .شما هم بدو نیز نازش کنیدبکوشید تا عهد او نشکنید...
-
جستوجو در متن
-
آوختی
واژهنامه آزاد
(کردی کرمانشاهی) آوَختی؛ عزیز و دردانه ای که نازش بسیار خریدار دارد و کشیدن نازش بسیار رواست.
-
نازیدن
واژگان مترادف و متضاد
بالیدن، تفاخر، فخرفروختن، نازش
-
فخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fexār نازش؛ فخر؛ مباهات.
-
هارش
لغتنامه دهخدا
هارش . [ رِ ] (اِمص ) به معنی نازش است که ازنازیدن و فخر کردن و خودنمایی باشد. (برهان ) (آنندراج ). ناز و نازش و فخر و خودنمایی . (ناظم الاطباء).
-
عجب
واژگان مترادف و متضاد
تکبر، خودبینی، خودخواهی، غرور، نازش
-
افتخار
واژگان مترادف و متضاد
سرافرازی، سربلندی، فخر، فخر کردن، مباهات، نازش، نازیدن
-
افتخار
فرهنگ نامها
(تلفظ: eftexār) (عربی) فخر، فخر کردن، نازش، نازیدن، سرافرازی.
-
سرافرازی
واژگان مترادف و متضاد
افتخار، بالندگی، تفاخر، سربلندی، فخر، مباهات، نازش ≠ سرافکندگی