کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناروه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناروه
لغتنامه دهخدا
ناروه . [ نارْ وَ /رُ / نا ] (اِ) زبانه ٔ ترازو. زبانه ٔ قپان . (برهان ) (شعوری ). زبانه ٔ ترازو. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف ناره . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به ناره شود.
-
ناروه
لغتنامه دهخدا
ناروه .(اِ) نارو. پرنده ای خوش آواز مانند جل و بلبل . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به نارو شود.
-
جستوجو در متن
-
نارو
لغتنامه دهخدا
نارو. (اِ) پرنده ای است خوش آواز مانند بلبل . جَل . (برهان قاطع) (از شعوری ). ناروه . (حاشیه ٔ برهان قاطعدکتر معین ) : نارو بنارون بر ساری بیاسمن برقمری بنسترن بر برداشتند آوا. کسائی (از آنندراج ).بزند نارو بر سرو سهی سرو سهی بزند بلبل بر تارک گل قال...