کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارضامندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نارضامندی
لغتنامه دهخدا
نارضامندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) در تداول ، راضی نبودن . رضایت نداشتن . ناخرسندی . ناخشنودی . عدم قناعت . نارضایتی . رجوع به نارضایتی شود.
-
جستوجو در متن
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اَ ] (اِخ ) پانزدهم یا فرهادک . پس از پدرکشی با مادرش موزا بتخت نشست . در سکه هایش صورت وی و مادرش هر دو دیده میشود. از سکه های مزبور چنین استنباط میشود که سلطنت او از 2 ق . م . تا 4 م . بود و مورخان هم غالباً همین سنوات را یاد کرده اند. پارت...
-
لاتیرا
لغتنامه دهخدا
لاتیرا. (اِخ ) بطلمیوس هفتم سوتر دوم لاتیرا پسر بزرگتر بطلمیوس هفتم . چون بطلمیوس هفتم درگذشت زنش زمامدار گردید. او می بایست یکی از دو پسرش را همکار خود قرار دهد و چون ملکه پسر بزرگتر را دوست نمیداشت و او را در زمان سلطنت شوهرش به قبرس فرستاده بود پس...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ](اِخ ) بطلمیوس نهم . از بطالسه ٔ مصر. پس از فوت بطلمیوس هفتم زن وی زمامدار گردید. او میبایست یکی از دوپسر خود را همکار خویش قرار دهد و چون ملکه پسر بزرگتر را که به بطلمیوس هشتم سوتَر دوم لاتیرا موسوم بود، دوست نمیداشت و او را در ...
-
ناخوشی
لغتنامه دهخدا
ناخوشی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) غمگین بودن . (فرهنگ نظام ). غمگینی . ناشادمانی . || سختی . خشم . رنج . (ناظم الاطباء). مقابل خوشی . ابتلاء. گرفتاری . مصیبت . ناراحتی : یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی . نظامی .آن را که به طبع درکشی نیس...
-
یزدگرد
لغتنامه دهخدا
یزدگرد. [ ی َ گ ِ ] (اِخ ) یزدگرد سوم ، سی و پنجمین پادشاه ساسانی ، در سال 632 م . به تخت نشست . نسب اودرست معلوم نیست . طبری گوید که پسر شهریار (نوه ٔ خسرو پرویز) و از مادر زنگی بود و چون کسی را از خانواده ٔ سلطنت نیافتند ناچار او را بر تخت نشاندند....
-
پنت
لغتنامه دهخدا
پنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد قدیم تشکیل شد که به دولت پنت معروف است ایرانیان در عصر داریوش از این سرزمین ایالتی (خشترپا...
-
کاپادوکیه
لغتنامه دهخدا
کاپادوکیه . [ دُ ی ِ ] (اِخ ) قبادوقیه . قبادوقیا. کاپادس . کاپادوس . کاپادوکیه . کاپادوکیه یونانی شده ٔ «کَت پ َ توک َ» پارسی قدیم است و داریوش اول در کتیبه های بیستون و نقش رستم و تخت جمشید این مملکت را چنین نامیده . کاپادوکیه در قسمت شرقی آسیای صغ...
-
اردشیر اول
لغتنامه دهخدا
اردشیر اول . [ اَ دَ / دِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) هخامنشی . نام این شاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های شاهان هخامنشی - اَرت َ خْشَثْرَ ، در نسخه ٔ بابلی کتیبه ها - اَرت َ خْشَت ْ سو بزبان عیلامی - اَرته خْچَرچَه ، به مصری (در روی گلدانی ) - اَرتَه خسَش ...
-
اردوان پنجم
لغتنامه دهخدا
اردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوشته های نویسندگان رومی چنین بنظر می آیند، که تاج و تخت لااقل از سال 216م . نصیب اردوان گردی...
-
اردوان
لغتنامه دهخدا
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) سوم . اشک هیجدهم . چون اشک هفدهم وُنُن اول بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد، بعلت آنکه وی به اخلاق رومی عادت کرده بعض عادات پارتی را نمی پسندید و جمعی از یونانیان را مقرب خویش کرد. بزرگان پارت از او روی گردانیدند و اردوان را که س...