کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نارسا
/nāre(a)sā/
معنی
۱. = ناقص
۲. [قدیمی، مجاز] کوتاه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خام، نارس
۲. قاصر، قصیره، نااستوار
۳. نارسان، ناقص، ناکامل ≠ رسا
دیکشنری
insufficient
-
جستوجوی دقیق
-
non-sonorant
نارسا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گرفته
-
نارسا
واژگان مترادف و متضاد
۱. خام، نارس ۲. قاصر، قصیره، نااستوار ۳. نارسان، ناقص، ناکامل ≠ رسا
-
نارسا
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص فا.) ناقص ، کوتاه .
-
نارسا
لغتنامه دهخدا
نارسا. [ رَ ] (نف مرکب ) نابالغ. ناواصل . (انجمن آرا) (آنندراج ). || کوتاه . قاصر.که نتواند رسیدن . قصیر. که رسنده نیست : همت پستم مرا محروم کرد از کار خویش میوه نارس نیست دست بینوایان نارساست . قدسی . || که بلند و رسا نیست : آواز نارسا. || کودکی که ...
-
نارسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāre(a)sā ۱. = ناقص۲. [قدیمی، مجاز] کوتاه.
-
نارسا
دیکشنری فارسی به عربی
غير کافي
-
جستوجو در متن
-
narceins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارسا ها
-
شکسته و بسته
فرهنگ گنجواژه
نارسا.
-
narcosynthesis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارسا سنتز
-
غير کافي
دیکشنری عربی به فارسی
نارسا , نابسنده
-
narcotize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارسا کردن، داروی مسکن دادن، تخدیر کردن
-
puisne
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کودکی، مادون، نارسا، بعدی
-
قصیره
واژگان مترادف و متضاد
۱. کوتاه، نارسا ۲. خانهنشین
-
اکشم
فرهنگ واژههای سره
ب یسپر، دماغ بریده، نارسا