کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نارس
/nāre(a)s/
معنی
۱. نارسیده؛ نرسیده.
۲. میوۀ خام؛ کال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خام، کال، نپخته ≠ پخته، رسا
دیکشنری
abortive, callow, embryonic, immature, premature, unripe, young
-
جستوجوی دقیق
-
نارس
واژگان مترادف و متضاد
خام، کال، نپخته ≠ پخته، رسا
-
نارس
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مف .) کال ، نپخته .
-
نارس
لغتنامه دهخدا
نارس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) میوه ٔ خام و نرسیده . (انجمن آرا). میوه ٔ خام و شراب خام که قابل خوردن نباشد و گاهی بر گلهای ناشکفته نیز اطلاق کنند. (آنندراج ). چیزی که نرسیده و پخته نشده باشد.کامل نشده . خام . به حد کمال نرسیده . (ناظم الاطباء). نارسیده ...
-
نارس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) nāre(a)s ۱. نارسیده؛ نرسیده.۲. میوۀ خام؛ کال.
-
نارس
دیکشنری فارسی به عربی
اخضر , جنيني , خام , غير ناضج
-
واژههای مشابه
-
دست نارس
لغتنامه دهخدا
دست نارس . [ دَ رَ / رِ ] (ن مف مرکب ) که در دسترس نیست .
-
نارس ماندن
دیکشنری فارسی به عربی
اجهض
-
خرمای نارس
واژهنامه آزاد
بسر.
-
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده
دیکشنری فارسی به عربی
اجهاض
-
جستوجو در متن
-
nares
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارس
-
narcos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نارس
-
بلح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] balah خرمای نارس.
-
کال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کالک› kāl نارس؛ نرسیده.