کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناراحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناراحت
/nārāhat/
معنی
۱. غمگین.
۲. مضطرب؛ پریشان.
۳. فاقد راحتی و آسایش.
۴. خشمگین؛ عصبانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مشوش، مضطرب، مضطرب، ناآرام ≠ آرام، راحت
برابر فارسی
آزرده، اندوهگین، ناسوده، نژند
دیکشنری
diagonal, edgy, sick, tense, uncomfortable, uneasy, unquiet
-
جستوجوی دقیق
-
ناراحت
واژگان مترادف و متضاد
آشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مشوش، مضطرب، مضطرب، ناآرام ≠ آرام، راحت
-
ناراحت
فرهنگ واژههای سره
آزرده، اندوهگین، ناسوده، نژند
-
ناراحت
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - آن چه که در آن راحت وآسایش نیست . 2 - ناآرام ، آشوب طلب . 3 - مضطرب ، پریشان .
-
ناراحت
لغتنامه دهخدا
ناراحت . [ ح َ ] (ص مرکب ) در تداول ، ناآرام . بی آرام . که آرام و مطیع نیست . آشوب طلب . فتنه انگیز. طاغی . سرکش که آشوب و بلوا به پا می کند. شرانگیز. که آرام نمی گیرد. || که در آن راحت و آسایش نیست . که در آن نمی توان راحت بود: جای ناراحت . لباس نا...
-
ناراحت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nārāhat ۱. غمگین.۲. مضطرب؛ پریشان.۳. فاقد راحتی و آسایش.۴. خشمگین؛ عصبانی.
-
ناراحت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nârâhat طاری: nârâhat طامه ای: nârâhat طرقی: nârâhat کشه ای: nârâhat نطنزی: nârâhat
-
ناراحت
دیکشنری فارسی به عربی
انزعاج , زمن , غير مناسب , متململ , مزعج , مشاکس , مضطرب
-
واژههای مشابه
-
ناراحت شدن
لغتنامه دهخدا
ناراحت شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، عصبی شدن .برآشفتن . || به زحمت افتادن . ملول شدن .
-
ادم ناراحت
دیکشنری فارسی به عربی
شکوي
-
ناراحت کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مستبد , مولم
-
ناراحت شد
دیکشنری فارسی به عربی
إبتأَسَ
-
ناراحت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازعاج , اغلق , زعزع , مضايقة
-
ناراحت بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ململة
-
عصبانی و ناراحت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هب