کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نادیه
/nādiye/
معنی
۱. = نادی
۲. (اسم) حادثه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: nādiye) (عربی) (مؤنث نادی) ، ندا دهنده ، ندا کننده .
-
نادیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نادیَة، مونثِ نادی، جمع: نوادی] [قدیمی] nādiye ۱. = نادی۲. (اسم) حادثه.
-
واژههای مشابه
-
نادیة
لغتنامه دهخدا
نادیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث نادی است . (اقرب الموارد). رجوع به نادی شود. || نخل نادیة؛ خرمابن دور از آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن خرما که دور بود از آب . (مهذب الاسماء). || ابل نادیة؛ شتر چراکننده میان...
-
نَادِيَه
فرهنگ واژگان قرآن
اهل مجلس و انجمنش (کلمه نادي به معناي مجلس است ، و در عبارت "فَلْيَدْعُ نَادِيَه " مراد از مجلس ، اهل مجلس است ، ميفرمايد : وقتي او را گرفتيم اهل مجلس خود را به کمک بخواند )
-
جستوجو در متن
-
نوادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نادیَة] [قدیمی] navādi = نادیه
-
نوادی
لغتنامه دهخدا
نوادی . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نادیة. رجوع به نادیة شود. || نوادی النوی ؛ آنچه پراکنده شود از خسته ٔ خرما وقت شکستن . (از منتهی الارب ). || ابل نواد؛ اشتران رمنده . (منتهی الارب ). || حوادث . (از المنجد). پیش آمدهای سخت . (یادداشت مؤلف ). || نواحی ....
-
نادی
لغتنامه دهخدا
نادی . (ع اِ) انجمن . (دهار). انجمن روز. انجمن وقتی که مجتمع باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن و مجلس بحث مردم در روز. انجمن و مجلس مادام که مردم در آن مجتمعند و چون پراکنده شوند این اسم بر آن اطلاق نمی شود. (اقر...
-
زبانیه
لغتنامه دهخدا
زبانیه . [ زَ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ زبنیة و زبنی ، کسانی که مردم را میرانند. (از لسان العرب ). ج ِ زبنیة. (ناظم الاطباء). ج ِ زبانیة و زبان و زابن و زبنی است . (فرهنگ نظام ). ج ِ زبنیة. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 54). || مردم سخت . (آنندراج ). مردان سخت...
-
مقدس
لغتنامه دهخدا
مقدس . [ م ُ ق َدْدَ ] (ع ص ) پاک کرده . (مهذب الاسماء). به پاکی یاد شده . به پاکی خوانده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاک و پاکیزه . (ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه و منزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس ...