کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادان دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادان دل
لغتنامه دهخدا
نادان دل . [ دِ ] (ص مرکب ) بی خبر. که دل آگاه نیست .که صاحب خبر نیست . که صاحب معرفت نیست : کسی نیست بدبخت و کم بودترز درویش نادان دل بی خبر.اسدی .
-
واژههای مشابه
-
نادان وار
لغتنامه دهخدا
نادان وار. (ق مرکب ) مثل نادان ها. جاهلانه . چون نادانان : و اگر چه از علم بهره ٔ تمام داشت نادان وار در آن خوضی می پیوست . (کلیله و دمنه ).
-
ادم نادان ونفهم
دیکشنری فارسی به عربی
شريب
-
زن زیبای نادان
دیکشنری فارسی به عربی
دمية
-
ادم احمق و نادان
دیکشنری فارسی به عربی
هزة
-
ادم نادان وکودن
دیکشنری فارسی به عربی
حمار
-
جاهل و نادان
فرهنگ گنجواژه
نافهم.
-
نادان و نفهم
فرهنگ گنجواژه
بی فهم.
-
ادم نادان و کند ذهن
دیکشنری فارسی به عربی
حمار
-
جستوجو در متن
-
نرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) narmi ۱. نرم بودن.۲. [مجاز] لطف و مهربانی: ◻︎ اگر نادان بهوحشت سخت گوید / خردمندش بهنرمی دل بجوید (سعدی: ۱۲۹).
-
متدله
لغتنامه دهخدا
متدله . [ م ُ ت َ دَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) بیخود و دل ربوده کننده و عقل رفته گرداننده . (آنندراج ). بیخود و دل ربوده و عقل رفته و نادان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تدله شود.
-
مبلود
لغتنامه دهخدا
مبلود. [ م َ ] (ع ص ) دل شده ٔ بی عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دلشده ٔ نادان و سبک خرد. (ناظم الاطباء).
-
فغاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] faqāk ۱. نادان؛ ابله؛ احمق: ◻︎ آن کت کلوخروی لقب کرد خوب کرد / زیرا لقب گران نَبُود بر دل فغاک (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۵).۲. حرامزاده.