کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادانی کردن
لغتنامه دهخدا
نادانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حماقت کردن . جهالت کردن . (ناظم الاطباء). کارهای جاهلانه کردن . سبکی و جلفی و حماقت کردن .
-
جستوجو در متن
-
تجاهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajāhol خود را به نادانی زدن؛ به نادانی تظاهر کردن؛ خود را نادان نشان دادن.
-
تو آسیاب سفید کردن(مو)
لهجه و گویش تهرانی
نادانی و بی تجربگی پیر
-
تجهیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajhil کسی را نادان شمردن؛ به نادانی منسوب کردن.
-
سفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] safah ۱. سبکعقل شدن؛ نادانی و بیخردی کردن.۲. بدخویی و نابردباری کردن.
-
مجاهله
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ لِ) [ ع . مجاهلة ] (مص ل .) پافشاری کردن در جهل و نادانی .
-
مسافهت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ هَ) [ ع . مسافهة ] 1 - (مص م .) دشنام دادم . 2 - (مص ل .) نادانی کردن .
-
مسافهه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن
-
صباء
لغتنامه دهخدا
صباء. [ ص َ ] (ع مص ) میل کردن به جوانی و کودکی و نادانی و بازی . (منتهی الارب ).
-
تسافه
لغتنامه دهخدا
تسافه . [ ت َ ف ُ ه ْ ] (ع مص ) نادانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجاهل . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
مقابلت کردن
لغتنامه دهخدا
مقابلت کردن . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ ک َ دَ ](مص مرکب ) برابری کردن . ایستادگی کردن : مقابلت نکند با حجر به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی . سعدی .و رجوع به مقابله و ترکیب های آن شود.
-
صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص َ ب ْوْ ] (ع مص ) میل کردن بسوی نادانی جوانی . || میل کردن بسوی بازی و کودکی . || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر دور (از خود). (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.
-
جاهلی کردن
لغتنامه دهخدا
جاهلی کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جوانی کردن . خود را به جوانی زدن . خویشتن را جاهل و جوان نمودن . نادانی ناشی از شباب : چگونه پیر جوانی و جاهلی نکنددر این قضیه که گردد جهان پیر جوان .سعدی .
-
مجاهلة
لغتنامه دهخدا
مجاهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) با کسی سفاهت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). با کسی جهالت کردن . (المصادر زوزنی ). نبرد کردن کسی را در نادانی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).