کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخوش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناخوش کردار
لغتنامه دهخدا
ناخوش کردار. [ خَش ْ / خُش ْ ک ِ ] (ص مرکب ) بدکردار. بدعمل . (ناظم الاطباء).
-
ناخوش گوار
لغتنامه دهخدا
ناخوش گوار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (ص مرکب ) هرغذای عسیرالهضم که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد. (ناظم الاطباء). || بی مزه . بی نمک . که موافق طبع نباشد. نادلچسب . که پسند خاطر نیفتد : با ملاحت کنده بودی نام کردندت ملیح هم بر آن نامی اگر بی ملحی و ناخوش...
-
ناخوش مزاج
لغتنامه دهخدا
ناخوش مزاج . [ خوَش ْ / خُش ْ م ِ ] (ص مرکب ) در تداول ، ناخوش احوال . ناسالم . مریض . بیمار.
-
ناخوش ایند
دیکشنری فارسی به عربی
غير سار , مقية , مکروه , ناکر الجميل
-
دُماق ناخوش
لهجه و گویش بختیاری
domâq nâxoš 1. دیوانه؛ 2. ابله؛ 3. بیمار.
-
ناخوشی،ناخوش شدن
لهجه و گویش تهرانی
بیماری
-
جستوجو در متن
-
مریض کردن
واژگان مترادف و متضاد
بیمار کردن، ناخوش کردن ≠ شفا دادن، معالجه کردن
-
امرض
دیکشنری عربی به فارسی
مريض کردن يا شدن , بيمار کردن , ناخوش کردن
-
sicken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار، مریض شدن، بیمار کردن، مریض کردن، ناخوش کردن
-
sickened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار است، مریض شدن، بیمار کردن، مریض کردن، ناخوش کردن
-
sickens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار است، مریض شدن، بیمار کردن، مریض کردن، ناخوش کردن
-
منغض کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیره کردن، مکدر ساختن ۲. ناخوش کردن، ناگوار ساختن
-
اتفال
لغتنامه دهخدا
اتفال . [ اِ ] (ع مص )بویناک کردن . ناخوش بوی کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
تخلیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxli' ۱. جدا کردن؛ از هم باز کردن.۲. (اسم) (ادبی) شعری که بر وزن ناخوش و بحر ثقیل باشد.
-
sick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار، مریض، حالندار، کیش کردن، بر انگیختن، خسته، ناخوش، علیل، ناساز، ناتندرست