کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخن در سینه شکستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناخن در سینه شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن در سینه شکستن . [ خ ُ دَ ن َ / ن ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج .(بهار عجم ) (آنندراج ). || تحمل آزار کردن . رنج بردن . سختی کشیدن . تحمل ناملایم کردن . رجوع به ناخن در سینه زدن و ناخن به دل زدن شود : در سینه کلیم اینهمه ناخن که شک...
-
واژههای مشابه
-
anchor bill
ناخن لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوک پنجۀ لنگر متـ . نخودک لنگر anchor pea
-
شکسته ناخن
لغتنامه دهخدا
شکسته ناخن . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ خ ُ ] (ص مرکب ) عبارت از بی قوت و بی استعداد است . (غیاث ) (آنندراج ).
-
بی ناخن
فرهنگ فارسی معین
(خُ یا خَ) (ص مر.) بی انصاف ، کسی که نفعش به کسی نمی رسد.
-
شکسته ناخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) کنایه از: بی - استعداد.
-
ناخن چیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص م .)ناخن تراشیدن .
-
ناخن خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) (عا.)خسیس .
-
زخم ناخن
لغتنامه دهخدا
زخم ناخن . [ زَ م ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) با ناخن ریش کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). ریش کردن بناخن . (بهار عجم ). || کنایه از رقوم منجمان . (برهان ) (بهارعجم ) (آنندراج ).
-
ناخن بریدن
لغتنامه دهخدا
ناخن بریدن . [ خ ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) ناخن چیدن . ناخن گرفتن . (از آنندراج ). بریدن ناخن . کوتاه کردن ناخن . رجوع به ناخن گرفتن شود : از تیغ مرگ عاشق رنگ بقا نبازدعمر دوباره گیرد چون ناخن از بریدن .میرزابیدل (از آنندراج ).
-
ناخن بگرفته
لغتنامه دهخدا
ناخن بگرفته . [ خ ُ ن ِ ب ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ناخنی که سرش را چیده باشند. (آنندراج ). ناخن گرفته . ناخنی که چیده و کوتاه شده باشد.
-
ناخن پراندن
لغتنامه دهخدا
ناخن پراندن . [ خ ُ پ َ دَ ] (مص مرکب ) و ناخن پریدن ؛ کف پای زدن و چوب زدن که ناخن از آن خود بخود میپرد. (بهارعجم ) (آنندراج ) : تا صبا ناخن گل را نپرانده ست به خاربر دل تنگ خود از خاک دری بگشایند. صائب (از آنندراج ).زحمت خود می دهد هر کس دل آزاری ک...
-
ناخن پیراستن
لغتنامه دهخدا
ناخن پیراستن . [ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیراستن ناخن . کوتاه کردن ناخن . ناخن گرفتن . ناخن چیدن .- ناخن پیراستن از چیزی ؛ دست کشیدن از آن . بترک آن گفتن . رها کردن آن . وانهادن آن :بپیرای از طمع ناخن به خرسندی که از دستت چو این ناخن بپیرائی همه کارت ب...
-
ناخن تراشیدن
لغتنامه دهخدا
ناخن تراشیدن . [ خ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) ناخن گرفتن از بن انگشتان . ناخن برآمده را گرفتن . (از ناظم الاطباء).
-
ناخن چیدن
لغتنامه دهخدا
ناخن چیدن . [ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) بریدن ناخن . گرفتن و کوتاه کردن ناخن . || کنایه است از خلع سلاح کردن و وسیله ٔ حمله و دفاع کسی را از او گرفتن : دکان همچو خورشید گردیده است پری ناخن دیو را چیده است .میرزاطاهروحید (از آنندراج ).