کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گردن به ناخن خاریدن
لغتنامه دهخدا
گردن به ناخن خاریدن . [ گ َ دَ ب ِ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بهانه آوردن و درنگ کردن . (آنندراج ) : گره تا میتوانی باز کرد از کار محتاجان چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا.صائب (از آنندراج ).
-
ناخن بگرفته بودن
لغتنامه دهخدا
ناخن بگرفته بودن . [ خ ُ ن ِ ب ِ رِ ت َ / ت ِ دَ ] (مص مرکب ) ناخن بگرفته بودن کسی را، کنایه از بی ارزشی و بی اهمیتی . ناخن گرفته ٔ کسی بودن . رجوع به ناخن گرفته شود : ماه نو ناخن بگرفته بودهر کجا هست نشان ابرو.نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).
-
ناخن به جگر شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن به جگر شکستن . [ خ ُ ب ِ ج ِ گ َ ش ِ ک َ ت َ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج . (بهار عجم ) (آنندراج ). اثر کردن . اثر گذاشتن . تأثیر کردن : مگر ز سنگ بود پرده های گوش کسی که ناخنش بجگرنشکند ترانه ٔ عشق .صائب (از آنندراج ، بهار عجم ).
-
ناخن به دل زدن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دل زدن . [ خ ُ ب ِ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) صدمه زدن . آسیب رسانیدن : کند غرق ندامت طبع صاف من زلالی رازند ناخن بدل هر مصرع شوخم هلالی را.محمد غوث خان بهادر.
-
ناخن به دل شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دل شکستن . [ خ ُ ب ِ دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از تصرف کردن در مزاج . (بهار عجم ) (آنندراج ). اثر کردن . || آزار رساندن : گر گوش او به ناله ٔ من نیست در چمن ناخن که اینقدر بدل گل شکسته است ؟ محمدقلی سلیم (از آنندراج و بهار عجم ).رجوع ...
-
ناخن به دندان گرفتن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دندان گرفتن . [ خ ُ ب ِ دَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حیران شدن . (امثال و حکم دهخدا). انگشت به دندان گرفتن که حیرت کردن و افسوس خوردن است . (فرهنگ نظام ).
-
ناخن به دندان ماندن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دندان ماندن . [خ ُ ب ِ دَ دَ] (مص مرکب ) حسرت و افسوس کردن . (شمس اللغات ). || متحیر ماندن . حیران ماندن . تعجب کردن . متعجب شدن . شگفتی : بدیشان از غنیمت داد چندان که خلقی ماند از آن ناخن به دندان .نزاری قهستانی (از فرهنگ نظام ).
-
ناخن به سنگ آمدن
لغتنامه دهخدا
ناخن به سنگ آمدن . [ خ ُ ب ِ س َ م َ دَ ](مص مرکب ) کنایه از امر ناملایم پیش آمدن . (بهار عجم ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ناامید شدن : به سنگ ناخن هر تشنه لب که می آیددهان آبله ٔ ما پر آب میگردد.صائب (از آنندراج ).
-
ناخن تیز کردن
لغتنامه دهخدا
ناخن تیز کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از طمع زیادتی کردن و توقع بیجا داشتن . (آنندراج ) (بهار عجم ). طمع در چیزی بستن .
-
ناخن در سینه شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن در سینه شکستن . [ خ ُ دَ ن َ / ن ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج .(بهار عجم ) (آنندراج ). || تحمل آزار کردن . رنج بردن . سختی کشیدن . تحمل ناملایم کردن . رجوع به ناخن در سینه زدن و ناخن به دل زدن شود : در سینه کلیم اینهمه ناخن که شک...
-
ناخن به دندان
لغتنامه دهخدا
ناخن به دندان . [ خ ُ ب ِ دَ ] (اِ مرکب ) افسوس و حسرت و حیرت . (ناظم الاطباء). کنایه از حیرت و افسوس . (از برهان قاطع). || (ص مرکب ) متأسف . حیران . مغموم . مهموم . (ناظم الاطباء). به معنی انگشت به دندان است که کنایه از متأسف و متعجب باشد. (آنندرا...
-
ناخن گیر کردن
لغتنامه دهخدا
ناخن گیر کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرم کردن . چیزی را نرم کردن که ناخن در آن بند شود : میکند امروز صائب موم نی در ناخنم من که ناخن گیر میکردم به آهن خاره را.صائب (از آنندراج ).
-
ناخن انگشت پا
دیکشنری فارسی به عربی
ظفر القدم
-
خون دل به ناخن رسیدن
لغتنامه دهخدا
خون دل به ناخن رسیدن . [ ن ِ دِ ب ِ خ ُ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) گریه کردن بسیار و سینه خراشیدن . (از انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) : بناخن رسد خون دل بحر و کان راکه هر معدنش معن و نعمان نماید.خاقانی (از انجمن آرای ناصری ).
-
با ناخن و جنگال خراشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ورطة