کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخن برا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی ناخن
لغتنامه دهخدا
بی ناخن . [ خ ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + ناخن ) که ناخن ندارد. (یادداشت مؤلف ). || بی انصاف . آنکه هیچ بهیچکس ندهد. سخت ظالم نسبت بمال زیردستان . آنکه همه خیرها خود را خواهد و بهیچکس اندکی نیز دادن نخواهد. سخت بی خیر. سخت نفع خویش خواهنده که بکسی دیگر ...
-
چرک ناخن
لغتنامه دهخدا
چرک ناخن . [ چ ِ ک ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کثافت ناخن . آلودگی زیر ناخن . ماده ٔ چرکین کثیفی که در زیر ناخن گرد آید. تُف ّ. (منتهی الارب ). رجوع به چرک شود.
-
ناخن بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹ناخنبرا› [قدیمی] nāxonbor نوعی قیچی که با آن ناخن را ببرند.
-
ناخن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] nāxonpirā ۱. آلتی که با آن ناخن را کوتاه کنند؛ ناخنگیر.۲. کسی که ناخنهای دستوپای دیگران را میچیند و صاف میکند.
-
ناخن گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) nāxongir وسیلهای که با آن ناخنها را کوتاه کنند؛ ناخنچین.
-
ناخن خشک
لهجه و گویش تهرانی
خسیس
-
ناخن جله
واژهنامه آزاد
نیشگون گرفتن
-
ناخن فیل
واژهنامه آزاد
منسم (عربی)؛ شپل.
-
گردن به ناخن خاریدن
لغتنامه دهخدا
گردن به ناخن خاریدن . [ گ َ دَ ب ِ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بهانه آوردن و درنگ کردن . (آنندراج ) : گره تا میتوانی باز کرد از کار محتاجان چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا.صائب (از آنندراج ).
-
ناخن بر یکدیگر زدن
لغتنامه دهخدا
ناخن بر یکدیگر زدن . [ خ ُ ب َ ی ِ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) میان دو کس جنگ انداختن . (بهارعجم ) (فرهنگ نظام ) : تا میان بلبل و قمری شود غوغا بپامیزند ناخن بهم از باد در گلزار گل . وحشی (از نظام ).چو مژگان هر دو عالم را به ما افکنده از شوخی همان ناخن زن...
-
ناخن بر دل زدن
لغتنامه دهخدا
ناخن بردل زدن . [ خ ُ ب َ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تصرف در مزاج کسی کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از تصرف در مزاج کردن باشد. (برهان ). ناخن به دل زدن . ناخن به جگر شکستن . تأثیر و تصرف کردن در دل کسی : نمیتوان به دل کس بزور ناخن زدچه شد که تیشه ٔ فرهاد ...
-
ناخن بگرفته بودن
لغتنامه دهخدا
ناخن بگرفته بودن . [ خ ُ ن ِ ب ِ رِ ت َ / ت ِ دَ ] (مص مرکب ) ناخن بگرفته بودن کسی را، کنایه از بی ارزشی و بی اهمیتی . ناخن گرفته ٔ کسی بودن . رجوع به ناخن گرفته شود : ماه نو ناخن بگرفته بودهر کجا هست نشان ابرو.نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).
-
ناخن به جگر شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن به جگر شکستن . [ خ ُ ب ِ ج ِ گ َ ش ِ ک َ ت َ] (مص مرکب ) تصرف کردن در مزاج . (بهار عجم ) (آنندراج ). اثر کردن . اثر گذاشتن . تأثیر کردن : مگر ز سنگ بود پرده های گوش کسی که ناخنش بجگرنشکند ترانه ٔ عشق .صائب (از آنندراج ، بهار عجم ).
-
ناخن به دل زدن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دل زدن . [ خ ُ ب ِ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) صدمه زدن . آسیب رسانیدن : کند غرق ندامت طبع صاف من زلالی رازند ناخن بدل هر مصرع شوخم هلالی را.محمد غوث خان بهادر.
-
ناخن به دل شکستن
لغتنامه دهخدا
ناخن به دل شکستن . [ خ ُ ب ِ دِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از تصرف کردن در مزاج . (بهار عجم ) (آنندراج ). اثر کردن . || آزار رساندن : گر گوش او به ناله ٔ من نیست در چمن ناخن که اینقدر بدل گل شکسته است ؟ محمدقلی سلیم (از آنندراج و بهار عجم ).رجوع ...