کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناجی
/nāji/
معنی
۱. نجاتدهنده.
۲. نجاتیابنده؛ رهنده؛ خلاصشونده؛ رستگار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رهاییبخش، منجی، نجاتبخش، نجاتدهنده
دیکشنری
fairy godmother, resort, savior, saviour
-
جستوجوی دقیق
-
ناجی
واژگان مترادف و متضاد
رهاییبخش، منجی، نجاتبخش، نجاتدهنده
-
ناجی
فرهنگ نامها
(تلفظ: naji) (عربی) نجات دهنده ، منجی ؛ (در قدیم) نجات یابنده و (به مجاز) رستگار .
-
ناجی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - نجات یابنده ، خلاص شونده . 2 - رهاننده ، نجات دهنده .
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) (الَ ...) جهم بن مسعود، از اشراف مرو بود و در آنجا منزلتی داشت و در فتنه ٔ ضحاک بن قیس به سال 128 هَ . ق . کشته شد. رجوع به جهم بن مسعود شود.
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) آلبینو. مستشرق ایتالیائی است که رسائل ابن سینا را به سال 1897 م . به زبان ایتالیائی ترجمه کرد. (از اعلام المنجد).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) ابن محمد قفطانی . از خوش نویسان قرن سیزدهم هجری است . رجوع شود به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپه سالار ج 2 ص 621.
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) ابوالصدیق بکربن قیس الناجی از اهالی بصره و از رواة است و به سال 180 هَ . ق . درگذشته است . (از انساب سمعانی ). رجوع به بکربن قیس شود.
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) از القاب حضرت نوح است . (ناظم الاطباء).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) سالم بن هلال ملقب به ناجی از راویان خبر است . وی از ابوالصدیق ناجی روایت کرده است و یحیی بن سعیدالقطان از او روایت کرده است . (از سمعانی ).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) عبادبن منصور، از تابعین است و به نقل صاحب تاریخ گزیده تا زمان ابودوانق در حیات بوده است . (از تاریخ گزیده ٔص 250). ابوسلمه عبادبن منصور الناجی از مردم شام است و در بصره منصب قضا داشت . وی از ایوب السخستانی [ کذا، ظ: سجستانی ] روایت حدیث...
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. (سمعانی ).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ابوالمتوکل علی بن داود. (منتهی الارب ).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ابوصدیق بکربن عمر. (منتهی الارب ). یکی از محدثان است .
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ابوعبیده . (منتهی الارب ). ابوعبیده بکربن الاسود از روات حدیث است . (الانساب سمعانی ).
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (اِخ ) لقب ریحان بن سعید. (منتهی الارب ). محدثی است .