کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناتنیآمیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
halfsib mating
ناتنیآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] آمیزش بین زادههایی که تنها یک والد مشترک دارند
-
واژههای مشابه
-
halfsib
ناتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از افرادی که تنها دارای یک والد مشترک هستند
-
ناتنی
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(ص نسب .)فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند.
-
ناتنی
لغتنامه دهخدا
ناتنی . [ ت َ ] (ص نسبی ) ابی تنها. امی تنها. برادرندر. خواهرندر.- خواهر یا برادر ناتنی ؛ که با تو از یک پدر است و ازیک مادر نیست . که با تو از یک مادر است و از یک پدرنیست . ناخواهری . نابرادری .
-
ناتنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nātani ۱. برادر یا خواهری که از یک پدر و مادر نباشند.۲. زن یا مرد نسبت به فرزند همسر خود.
-
ناتنی
لهجه و گویش تهرانی
خویشانی که تنی نیستند
-
stepfamily
خانوادۀ ناتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] یک واحد خانوادگی متشکل از والدینی که یکی یا هر دوی آنها فرزند یا فرزندانی را از وصلت یا وصلتهای پیشین خود به خانوادۀ جدید میآورند
-
برادر ناتنی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nadadayi/dadinâteni طاری: naberayi طامه ای: naberâyi طرقی: neberayi کشه ای: neberayi نطنزی: borâynâteni
-
خواهر ناتنی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nadâdâyi طاری: naxoxi طامه ای: naxâhâri طرقی: nexohi کشه ای: nexoxi نطنزی: xâhârnâteni
-
sociability
مردمآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نیاز یا تمایل به جستن همنشین و دوست و روابط اجتماعی متـ . جامعهپذیری
-
sibmating
تنیآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] آمیزش دو یا چند زاده که والدین مشترک دارند
-
shade 2, shading
سایهآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] آمیختن رنگبخشِ معمولاً تیره با یک رنگ برای ساخت رنگی که با رنگ اولیه کمی متفاوت است
-
inbreeding
خویشآمیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] آمیزش بین جمعیتهای گیاهی و جانوری که از نظر ژنشناختی به هم نزدیکاند، شامل خودگشنی و آمیزش خواهروبرادری و آمیزش با زادگان و نیاها
-
رنگ آمیزی
لغتنامه دهخدا
رنگ آمیزی . [ رَ ] (حامص مرکب ) آمیختن چندین رنگ مختلف چنانکه نقاشان کنند. آمیزش رنگهای گوناگون بهم . رجوع به رنگ آمیز شود. || حیله . مکر. نیرنگ . حیله بازی . نیرنگ سازی . مکاری . حیله گری . رجوع به رنگ آمیز و رنگ آمیختن شود.