کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناتندرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناتندرست
/nātandorost/
معنی
بیمار؛ علیل؛ رنجور؛ دردمند؛ مریض.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناسالم ≠ تندرست
دیکشنری
ill, infirm, sick, unhealthy
-
جستوجوی دقیق
-
ناتندرست
واژگان مترادف و متضاد
بیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناسالم ≠ تندرست
-
ناتندرست
لغتنامه دهخدا
ناتندرست . [ ت َ دُ رُ ] (ص مرکب ) بیمار. علیل . (ناظم الاطباء). مریض . رنجور. ناسالم . دردمند. که تندرست و سالم نیست : رسیده به لب جان ناتندرست همی چاره ٔ دردمندان بجست . فردوسی .دگر هر که پیراست و بیکار و سست همان کو جوان است و ناتندرست . فردوسی .چ...
-
ناتندرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nātandorost بیمار؛ علیل؛ رنجور؛ دردمند؛ مریض.
-
ناتندرست
دیکشنری فارسی به عربی
غير صحي , مريض
-
جستوجو در متن
-
بیمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (پزشکی) bimār ناخوش؛ دردمند؛ رنجور؛ مریض؛ ناتندرست.
-
sickest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار، مریض، خسته، ناخوش، علیل، ناساز، ناتندرست
-
غير صحي
دیکشنری عربی به فارسی
ناتندرست , ناسالم , ناخوش , ناخوشي اور , غير سالم , بيمار
-
unhealthy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناسالم، بیمار، ناخوش، غیر سالم، ناتندرست، ناخوشی اور
-
تندرست
واژگان مترادف و متضاد
سالم، صحیحالمزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحتمند ≠ بیمار، مریض، ناتندرست
-
sick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمار، مریض، حالندار، کیش کردن، بر انگیختن، خسته، ناخوش، علیل، ناساز، ناتندرست
-
unhealthiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناسالمترین، ناسالم، بیمار، ناخوش، غیر سالم، ناتندرست، ناخوشی اور
-
unhealthier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر بهداشتی، ناسالم، بیمار، ناخوش، غیر سالم، ناتندرست، ناخوشی اور
-
بیمار
واژگان مترادف و متضاد
آهمند، بستری، دردمند، رنجور، سقیم، علیل، علیلالمزاج، مریض، معلول، منهوک، ناتندرست، ناخوش، ناسالم ≠ سالم
-
ناسالم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمار، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست، ناخوش ۲. فاسد، ناپاک، نادرست ≠ سالم