کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناتل
لغتنامه دهخدا
ناتل . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن قیس تابعی است . (منتهی الارب ). ناتل بن قیس بن زیدبن حبان بن امری ٔ القیس الجذامی ، تابعی شجاعی بود از بزرگان شام و از ساکنان فلسطین . او را «ناتل اخو اهل الشام » میگفتند. در جنگ صفین از یاران معاویه بود چون دور خلافت به عبد...
-
ناتل
لغتنامه دهخدا
ناتل . [ ت ِ ] (اِخ ) از آبادیهای میان آمل و دیلمان ، واقع در یک منزلی آمل است . (از مازندران و استراباد ص 51). ده کوچکی است از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل . در 9 هزارگزی سولده و در دامنه واقع شده است . هوائی معتدل و مرطوب و مالاریاخیز دارد....
-
ناتل
لغتنامه دهخدا
ناتل . [ ت ِ ] (اِخ ) بطن من الصدف و بطن من قضاعة. (معجم البلدان ).
-
ناتل
لغتنامه دهخدا
ناتل . [ ت ِ ] (اِخ ) یا ناثل ، نام اسب ربیعةبن مالک است . (از منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ناتل رستاق
لغتنامه دهخدا
ناتل رستاق . [ ت ِ رُ ] (اِخ ) از دهات نورمازندران است . (مازندران و استراباد ص 149). از دهستانهای قشلاقی بخش نور شهرستان آمل و بین دهستانهای اهلمرستاق ، ناتل کنار و لاویج واقع است . هوای معتدل مرطوب مالاریاخیز دارد. آب آن از رودخانه های و از رود ولا...
-
ناتل کنار
لغتنامه دهخدا
ناتل کنار. [ ت ِ ک ِ ] (اِخ ) از دهات نور مازندران است . (مازندران و استراباد ص 149). یکی از دهستانهای قشلاقی بخش نور شهرستان آمل است و در قسمت شمالی بخش نور بین دهستان اهلمرستاق و ناتلرستاق و دریای خزر و کجرستاق نوشهر قرار دارد. هوایش معتدل و مرطوب ...
-
واژههای همآوا
-
ناطل
لغتنامه دهخدا
ناطل . [ طَ ] (ع اِ) ناطِل . پیمانه ای که بدان شراب سنجند. (از اقرب الموارد). پیاله ٔ خردی که خمار بدان شراب نمونه کند. القدح الصغیر الذی یری الخمار به النموذج . نطیل . (معجم متن اللغة). پیمانه ٔ خمر. (مهذب الاسماء). ج ، نیاطل .
-
ناطل
لغتنامه دهخدا
ناطل . [ طِ ] (اِ) نام وزنه ای . (ناظم الاطباء). وزنی معادل هفت درهم . (مفاتیح ). دو استار.(یادداشت مؤلف ). دو اوقیه . (یادداشت مؤلف ). || نام ماهی از ماههای عرب . (یادداشت مؤلف ).
-
ناطل
لغتنامه دهخدا
ناطل . [ طِ ] (ع اِ) یک آشام از آب و شیر و شیره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).یک آشام از آب و شیر و شراب . (ناظم الاطباء). جرعه ای از آب و شیر و شراب . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || فضله ای که در پیاله باقی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه د...
-
نئطل
لغتنامه دهخدا
نئطل . [ ن ِءْ طِ ] (ع اِ) آفت سخت . (ناظم الاطباء). رجوع به نَیطَل شود. || (ص ) مصاحب زیرک . (ناظم الأطباء). رجوع به نَیطَل شود.
-
جستوجو در متن
-
ناثل
لغتنامه دهخدا
ناثل . [ ث ِ ] (اِخ )یا ناتل ، اسب ربیعةبن مالک است . (از منتهی الارب ).
-
ناتله
لغتنامه دهخدا
ناتله . [ ت ِ ل َ ] (اِخ ) شهری است در طبرستان در پنج فرسخی چالوس . سرزمین خرم سرسبزی است در سهل طبرستان و آن را ناتل هم گویند. از آنجاست : ابوالحسن علی بن ابراهیم بن عمرالحلبی الناتلی متوفی در 517. (از معجم البلدان ). رجوع به ناتل شود.