کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
free spectral range
فرهنگ لغات علمی
فاصله آزاد بینابی
-
خلوص
فرهنگ واژههای سره
سرگی، سره گی، نابی، سارا
-
colour attribute
خصیصۀ رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] خصیصۀ سهبُعدی ظاهر یک جسم یا منبع نور یا روزنه که یکی از ابعاد آن روشنی و دو بعد دیگر فامنابی را بیان میکند
-
saturation 2, colour saturation, purity
خلوص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] یکی از ابعاد رنگ که بیانگر میزان فاصلۀ رنگ از یک رنگ خاکستری با همان روشنی است متـ . نابی
-
جلانی
لغتنامه دهخدا
جلانی . [ ج ِ ] (اِخ ) نابی بن نضلةبن جندل بن مرة عنزی از شریفان است . (از لباب الانساب ).
-
فقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: فوگان، مخففِ فقاع] [قدیمی] foq' = فقاع: ◻︎ گه خمارم شکنی گه توبه / می نابی؟ فقعی؟ رمانی؟ (عراقی: ۲۹۰).
-
نابیة
لغتنامه دهخدا
نابیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث نابی است . (المنجد). رجوع به نابی شود. || کمان که از زه دور و دروا باشد. (منتهی الارب ). القوس اللتی نبت عن وترها و تجافت . (معجم متن اللغه ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کانت متباعدة عن وترها. (المنجد).
-
نبی
لغتنامه دهخدا
نبی . [ ن ُ بی ی ] (ع ص ، اِ) ج ِ نابی . (ناظم الاطباء). || (مص ) نبو. نبوة. (از اقرب الموارد). رجوع به نبو شود.
-
ام حبان
لغتنامه دهخدا
ام حبان . [ اُم ْ م ِ ح َ ] (اِخ ) دختر عامربن نابی خواهر عقبه از صحابیات بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 221 شود.
-
خسیس کردن
لغتنامه دهخدا
خسیس کردن . [ خ َ ک َدَ ] (مص مرکب ) پست کردن . پائین آوردن : قیمت خویشتن خسیس مکن که تو در اصل جوهر نابی .سعدی .
-
بحوتة
لغتنامه دهخدا
بحوتة. [ ب ُ ت َ ] (ع مص ) ویژه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ساده و بی آمیغ گردیدن . (از ناظم الاطباء). سادگی . بی آمیغی . صرفی . محضی . خلوص . نابی . (یادداشت مؤلف ). از ماده ٔ بحت است بمعنی ساده و بی آمیغ گردیدن . (از آنندراج ). محض و صرف و ویژه شد...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن عدی بن نابی بن عمروبن سوادبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمة الانصاری السلمی . وی از جمله ٔ کسانی است که در واقعه ٔ عقبه ٔثانیه حضور داشته اند. هشام بن الکلبی گوید: در واقعه ٔ بدر او نیز حاضر بود. (از الاصابة قسم 1 ج 1 ص 95)...
-
صفو
لغتنامه دهخدا
صفو. [ ص َف ْوْ ] (ع مص ) صافی و بی ابر گردیدن هوا. (منتهی الارب ). صافی شدن . (مصادر زوزنی ). || بسیارشیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ). || گرفتن خلاصه ٔ دیگ را. (منتهی الارب ). || (اِمص ) روشنی . (منتهی الارب ). نابی . ویژگی . بی آمیغی . خلاف کدر. |...
-
صفوة
لغتنامه دهخدا
صفوة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ وَ ] (ع اِ) خالص و برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). برگزیده و آنچه صاف باشد از تیرگی و غش . (غیاث اللغات ). خالص . (مهذب الاسماء). || (اِمص ) برگزیدگی . (غیاث اللغات ). بی آمیغی . پاکی . ویژگی . نابی . بی غشی . خ...
-
قاضی تحسین
لغتنامه دهخدا
قاضی تحسین . [ ت َ ] (اِخ ) عبدالرحمان . از شعرای هندوستان است که در شاه جهان آبادتحصیل علوم مختلف کرد. و بسیار با تقوی و حافظ قرآن بود. او به سال 1294 هَ . ق . وفات یافت . او راست :خشک شد دامن تر باده ٔ نابی ساقی داغم از زهد ریائی دم آبی ساقی .(قامو...