کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناباور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ناباور
/nābāvar/
معنی
۱. آنکه سخنی را باور نکند.
۲. [قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد؛ غیر قابل قبول.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
incredulous, unbelieving
-
جستوجوی دقیق
-
ناباور
لغتنامه دهخدا
ناباور. [ وَ ] (ص مرکب ) بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. (ناظم الاطباء). باورنکردنی . غیرقابل قبول : بلی هرچه ناباورش یافتم ز تمکین او روی برتافتم .نظامی .
-
ناباور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nābāvar ۱. آنکه سخنی را باور نکند.۲. [قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد؛ غیر قابل قبول.
-
جستوجو در متن
-
بی اعتقاد
فرهنگ واژههای سره
ناباور
-
بی اعتقادی
فرهنگ واژههای سره
ناباور
-
باورمند
واژگان مترادف و متضاد
عقیدهمند، مومن، معتقد ≠ بیایمان، ناباور
-
بیاعتقاد
واژگان مترادف و متضاد
بیایمان، بیدین، ملحد، منکر، ناباور، نارای، هرهری مسلک ≠ معتقد
-
موقن
لغتنامه دهخدا
موقن . [ ق ِ ] (ع ص ) (از «ی ق ن ») یقین دارنده و پندارنده . (ناظم الاطباء).یقین کننده . (غیاث ) (آنندراج ). بی گمان . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ) (دهار). آوری . بی گمان در امری . باورکرده . گرویده . صاحب یقین . هستو. خستو : ناله ٔ گرگان خود را م...
-
باور
لغتنامه دهخدا
باور. [ وَ ] (اِ) قبول . تصدیق سخن . (برهان قاطع). گمان میکنم از حرف «بَ» و «آور» بمعنی یقین مرکب است . (یادداشت مؤلف ). مخفف بآور است . (فرهنگ رشیدی ). قبول داشتن . (غیاث اللغات ). و کسانی که به ضم «واو» خوانند خطاست . (آنندراج ). اصل این کلمه از ر...