کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نااهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نااهل
/nā'ahl/
معنی
۱. کسی که پایبند به اصول اخلاقی نیست.
۲. ناشایسته؛ نالایق.
۳. فرزندی که خلاف رٲی و روش نیکوی پدر و مادر رفتار کند؛ ناخلف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیادب، بیقابلیت، ناباب، ناخلف ≠ اهل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نااهل
واژگان مترادف و متضاد
بیادب، بیقابلیت، ناباب، ناخلف ≠ اهل
-
نااهل
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - آن که قابلیت و استعداد ندارد. 2 - فرزندی که برخلاف آداب و عادات خانواده اش عمل کند، ناخلف . ج . نااهلان .
-
نااهل
لغتنامه دهخدا
نااهل . [ اَ ] (ص مرکب ) ناقابل . نالایق . آنکه سزاوار نباشد. (ناظم الاطباء). کسی که قابل انجام کار مخصوصی نیست . کسی که قابل فهم مطلبی نیست ، یا قابل نگهداری رازی نیست . (از فرهنگ نظام ). مقابل اهل . نالایق . ناسزاوار. نامستحق . ناسزا. غیرذیصلاح : و...
-
نااهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nā'ahl ۱. کسی که پایبند به اصول اخلاقی نیست.۲. ناشایسته؛ نالایق.۳. فرزندی که خلاف رٲی و روش نیکوی پدر و مادر رفتار کند؛ ناخلف.
-
نااهل
لهجه و گویش تهرانی
ناصالح، اولاد یا بچه ناخلف
-
جستوجو در متن
-
ناال
لهجه و گویش بختیاری
nâ-a:l نااهل، بیگانه.
-
ناتلنگ
لهجه و گویش تهرانی
نااهل،ناتو ،ناقلا
-
بیگانه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bigāneru کسی که بهظاهر بیگانه بهنظر آید؛ نااهل؛ اغیاررو.
-
کسندر
فرهنگ فارسی معین
(کَ سَ دَ) (اِمر.) نااهل ، فرومایه ، ناکس .
-
ناکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) nākes نااهل؛ نالایق؛ پست و فرومایه؛ بیسروپا؛ بدسرشت.
-
عَرَق و شراب
فرهنگ گنجواژه
مشروبات الکلی. تخم عرق و شراب= فرد نااهل.
-
ناخلف
واژگان مترادف و متضاد
بداخلاق، بدرفتار، بدسرشت، بدنهاد، بیادب، فاسد، نااهل، ناباب ≠ اهل، خلف
-
کسندر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kasandar ناکس؛ نااهل: ◻︎ سزد ارچه او نیز تکبر کند / که شه نیکویی با کسندر کند (عنصری: ۳۵۴).
-
کسندر
لغتنامه دهخدا
کسندر. [ ک َ س َ دَ / ک ُ س ُ دَ / ک َ س َ دُ ] (ص مرکب ) (مرکب از کس + اندر، به معنی دیگر و غیر) ناکس و نااهل را گویند. (برهان ) ناکس و نااهل و فرومایه . (ناظم الاطباء).