کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناانصافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناانصافی
لغتنامه دهخدا
ناانصافی . [ اِ ] (حامص مرکب ) بی دادی وبی انصافی و ظلم و ستم . (ناظم الاطباء) : این مفسدت و ناانصافی را به عیوق رسانید و بکلی کار مملکت و ولایت داری به زیان برد. (تاریخ غازانی ص 247).حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس...
-
جستوجو در متن
-
دست بریدن
لغتنامه دهخدا
دست بریدن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن دست : اقتباب ؛ دست کسی را بریدن . (تاج المصادر بیهقی ).- دست بریدن از کسی ؛ از او دست شستن : گفتم که بشوخی ببرد دست از مازین دست که او پیاده میداند برد. سعدی .- دست از کُلَمَک بریدن ؛ کنایه از بی مروتی ...
-
انصاف
لغتنامه دهخدا
انصاف . [ اِ ] (ع مص ) داد دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). عدل کردن . (از اقرب الموارد). داد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || راستی کردن . || به نیمه رسیدن روز و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روز به نیمه رسیدن...
-
نا
لغتنامه دهخدا
نا. (پیشوند) صورت دیگری از ن َ و نه در کلمات : ناآمدن . ناخوردن . ناشنیدن . نابحق . نابکار. نابجا. و کلماتی همچون ناشده . نافرستاده . ناداده . نادیده . ناکرده . نابسوده . ناگفته . نایافته . ناکرد. نافشانده : نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی ناکرده هی...
-
روان
لغتنامه دهخدا
روان . [ رَ ] (نف ) رونده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). پویان . (ناظم الاطباء). آنچه یا آنکه راه رود : یکی زنده پیلی چو کوهی روان به زیر اندر آورده بد پهلوان . فردوسی .پس من کنون تا پل نهروان بیاورد لشکر چو کوه روان . فردوسی .شد از بیم ه...
-
سر
لغتنامه دهخدا
سر. [ س َ ] (اِ) پهلوی «سر» ، اوستا «سره » «بارتولمه 1565» «نیبرگ 202»، در پهلوی «اسر» (بی سر، بی پایان )، هندی باستان «سیرس » (رأس )، ارمنی «سر» (ارتفاع ، نوک و قله ، نشیب )، کردی ، افغانی ، بلوچی و سریکلی «سر» ، استی «سر» ، وخی ، سنگلیچی و منجی «س...