کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناامید کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناامید کردن
لغتنامه دهخدا
ناامید کردن . [ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نومیدکردن . محروم کردن . بی نصیب گذاشتن . ئیآس . مُیاءَسَة.ابلاس . اِخابَه . تخییب . حرمان . تأییس : ز بوی زنان موی گردد سپیدسپیدی کند از جهان ناامید. فردوسی .بضاعت نیاوردم الا امیدخدایا ز عفوم مکن ناامید. سعدی...
-
ناامید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احبط
-
واژههای مشابه
-
ناامید شدن
لغتنامه دهخدا
ناامید شدن . [ اُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست شستن . سرخوردن . امید بریدن . قنوط. خیبت . اِتئاس . نومید شدن . یأس . استیآس . اَیس . اِبلاس . مأیوس شدن : تنش تیره و روی و مویش سپیدچو دیدش دل سام شد ناامید. فردوسی .بیامد بنزدیک پیل سپیدشهنشاه چین شد ز جا...
-
ناامید گشتن
لغتنامه دهخدا
ناامید گشتن . [ اُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناامید شدن : چو گشتم ز گفتار او ناامیدشدم لاجرم تیره روز سپید. فردوسی .که گر او نشستی به خون دست خویش نگه داشتی دین و آئین و کیش نکردی به خون سرخ ریش سپیدنگشتی ز بوم و ز بر ناامید.فردوسی .
-
ناامید کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحْبَطَ
-
جستوجو در متن
-
مایوس کردن
واژگان مترادف و متضاد
نومید کردن، ناامید کردن، محروم ساختن، وازده کردن، ناکام کردن ≠ امیدوار کردن
-
dishearten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید کننده، دلسرد کردن، نومید کردن
-
disheartened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید کننده، دلسرد کردن، نومید کردن
-
disinclines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید کننده است، بی میل کردن، بیزار کردن، بی رغبت کردن
-
untuned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید، فاقد هم اهنگی کردن، مختل کردن، بی ترتیب کردن
-
unawake
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید کردن
-
disappoint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید، مایوس کردن، نا امید کردن، محروم کردن، دلسرد کردن
-
unsettled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید شده، مغشوش کردن، بر هم زدن، ناراحت کردن