کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نائل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نائل
لغتنامه دهخدا
نائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن فروةالعبسی یکی از شجاعان دیار شام به روزگار حکومت مروان و از سرشناسان قوم خویش بود. به سال 122 هَ . ق . هنگام قیام زیدبن علی در عراق ، نائل در کوفه بود و به جنگ زید شتافت . نصربن خزیمه (از طرفداران زید) به مقابله ٔ او برخاست ...
-
نائل
لغتنامه دهخدا
نائل . [ ءِ ] (اِخ ) ابن مطرف بن رزین بن انس السلمی . از رواة احادیث نبوی است . در المصاحف ص 104. حدیثی از او نقل شده است .
-
نائل
لغتنامه دهخدا
نائل . [ ءِ ] (ع اِ) (از «ن ی ل ») عطیه . (اقرب الموارد). نصیب . (ناظم الاطباء).
-
نائل
لغتنامه دهخدا
نائل . [ ءِ ] (ع ص ) (از «ن ی ل ») آن که می یابد و حاصل میکند و میرسد به چیزی . (ناظم الاطباء). رسنده . یابنده . || رسیده . (ناظم الاطباء). دریافته .- نائل آمدن به ؛ رسیدن به . موفق شدن . دریافتن . به دست آوردن . تحصیل کردن .- نائل شدن ؛ دریافتن و ...
-
نائل
لغتنامه دهخدا
نائل . [ءِ ] (اِخ ) ابن قیس . یکی از سرداران سپاه معاویةبن ابی سفیان در جنگ با علی بن ابیطالب . در حبیب السیر ج 1 ص 545 نام وی در جمع سران سپاه معاویه ذکر شده است .
-
واژههای مشابه
-
نائل شدن
فرهنگ واژههای سره
دست یافتن
-
به پیروزی نائل آمد
دیکشنری فارسی به عربی
إَحْرَزَ قَصَبَ السَّبْق
-
جستوجو در متن
-
reaching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسیدن به، نائل شدن، نائل شدن به
-
لَمْ يَنَالُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
نائل نشدند - دست نیافته و نمی یابند
-
نایل
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع .نائل ] (اِفا.) یابنده ، بهره مند.
-
إَحْرَزَ قَصَبَ السَّبْق
دیکشنری عربی به فارسی
گوي سبقت را ربود , به پيروزي نائل آمد , پيروز شد
-
attainable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل دستیابی است، در دسترس، نائل شدنی، بدست اوردنی
-
gained
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورد، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، پیدا کردن، نائل شدن به، فایده دیدن، فایده بردن، کسب کردن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، تسخیر کردن، پیش رفتن