کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میویزج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میویزج
لغتنامه دهخدا
میویزج . [ می زَ ] (معرب ، اِ) میویزک . حب الراس . اسطافیس اغریا. زبیب الجبل . زبیب بری . (یادداشت مؤلف ). زبیب الجبل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). هو الزبیب الجبلی و فی شربه خطر. حار یابس فی الثالثة. الشربة منه ثلاث حبات ... (از بحر الجواهر). ضرس الع...
-
جستوجو در متن
-
میویزک
لغتنامه دهخدا
میویزک . [ می زَ ](اِ) میویزج . حب الرأس . زبیب الجبل . زبیب بری . اسطافیس اغریا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میویزج شود.
-
اسطافیس اغریا
لغتنامه دهخدا
اسطافیس اغریا. [ اِ اَ ] (معرب ، اِ مرکب ) (یعنی انگور کوهی ) زبیب الجبل . زبیب بری . میویزک . میویزج . حب الراس . رجوع به اسطافیوس اغریا شود.
-
حب الراس
لغتنامه دهخدا
حب الراس . [ ح َب ْ بُرْ را ] (ع اِ مرکب ) زبیب الجبل . (ضریر انطاکی ). کشمش کولی . کشمش کاولیان . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زبیب بری . میویزک . میویزج . اسطافیس اغریا .
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...