کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوه رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میوه رود
لغتنامه دهخدا
میوه رود. [ می وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیزمار باختری از بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 33هزارگزی باختری ورزقان با 215 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
واژههای مشابه
-
dry fruit
میوۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوهای که میانبَر آن بهوضوح در زمان رسیدن خشک است
-
frutarian
میوهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] فرد گیاهخواری که فقط از میوهها و مغزها و دانههای گیاهان تغذیه میکند و نه از خود گیاهان
-
frutarianism
میوهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] پیروی از رژیمی غذایی که فقط مصرف میوهها و مغزها و دانهها را مجاز میشمارد
-
fruit abscission
میوهریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ریزش میوه براثر تشکیل لایۀ ریزشی
-
simple fruit
میوۀ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوۀ حاصل از مادگی منفرد یک گل
-
dehiscent fruit
میوۀ شکوفا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] میوهای که پس از رسیدن باز و محتوای آن آشکار میشود
-
pseudocarp, accessory fruit, false fruit
میوۀ کاذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] میوهای که از نمو اندامهای مختلف گل بهغیراز تخمدان به وجود میآید
-
succulent 2, fleshy fruit
میوۀ گوشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوهای که حداقل بخشی از میانبَر آن آبدار است
-
aggregate fruit
میوۀ مجتمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوۀ حاصل از رشد برچههای مجزا و متعدد یک گل
-
multiple fruit
میوۀ مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوۀ حاصل از مادگیهای متعدد و ساختارهای فرعی چندین گل که در یک توده آرایش یافتهاند
-
indehiscent fruit
میوۀ ناشکوفا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] میوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود
-
هفت میوه
لغتنامه دهخدا
هفت میوه . [ هََ می وَ / وِ ] (اِ مرکب ) کشمش طائفی ، انجیر خشک ، قیسی خشک ، شفتالوی خشک ، خرمای خشک و آلوی بخارا. (برهان ).
-
شاه میوه
لغتنامه دهخدا
شاه میوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) میوه ٔ بزرگ . میوه که در نوع خود ممتاز و بهتر باشد. || قسم بسیار درشت و آبدار و شیرین از گلابی . امرود. گلابی . کمثری . (یادداشت مؤلف ).