کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میوهدار
مترادف و متضاد
باثمر، بارآور، بارور، مثمر ≠ بیثمر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میوهدار
واژگان مترادف و متضاد
باثمر، بارآور، بارور، مثمر ≠ بیثمر
-
واژههای همآوا
-
میوه دار
لغتنامه دهخدا
میوه دار. [ می وَ / وِ ] (اِ مرکب ) (میوه + دار، درخت ) درخت میوه . دار میوه . درخت که بر دهد : اگر زندگانی بود دیربازبدین دیرخرم بمانم درازیکی میوه داری بماند ز من که ماند همی بار او بر چمن . فردوسی .بر او بر ز هر گونه ای میوه دارفراوان گیا بود بر ک...
-
میوه دار
لغتنامه دهخدا
میوه دار. [ می وَ / وِ ] (نف مرکب ) میوه دارنده . باردار. (یادداشت مؤلف ) : درخت مثمره و میوه دار درخت امرود و زردآلوست . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 110).- میوه دار شدن ؛ میوه دادن . مثمر گشتن . بار آوردن : بی بر و میوه دار هست درخت خاص پربار و عامه بی با...
-
میوه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mivedār ویژگی درختی که میوه بدهد.
-
جستوجو در متن
-
مثمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. موثر، نتیجهبخش ۲. بارآور، ثمردار، میوهدار
-
باثمر
واژگان مترادف و متضاد
بارور، مثمر، میوهدار ≠ بیبر، بیثمر، بیهوده
-
بردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. مثمر، ثمردار، باردار، میوهدار ۲. مصلوب
-
ثمردار
واژگان مترادف و متضاد
بارآور، بارور، مثمر، میوهدار ≠ بیبر، عقیم
-
بارور
واژگان مترادف و متضاد
بارآور، برومند، ثمردار، پرثمر، حاصلخیز، مثمر، میوهدار ≠ بیبر، سترون، عقیم
-
Brownie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیوه، یکجور دوربین عکاسی، یکنوع نان شیرینی میوهدار
-
بارآور
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارور، ثمردار، مثمر، میوهدار، میوهدهنده ۲. آبستن، باردار، حامله ≠ بیبر، سترون، عقیم ۳. مفید، سودبخش
-
باردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبستن، حامله ۲. باثمر، ثمردار، مثمر، میوهدار ۳. آمیخته، غشدار، مغشوش، ممزوج، نبهره ۴. بارهدار
-
برومند
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارور، مثمر، میوهدار ۲. قوی، رشید، نیرومند محکم ۳. برخوردار، بهرهور، کامروا، کامیاب ۴. خرم، شاداب ۵. آبرومند