کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میهنپرستانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
patriotic 2
میهنپرستانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مربوط به میهنپرستی
-
واژههای مشابه
-
میهن
واژگان مترادف و متضاد
زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن
-
میهن
فرهنگ نامها
(تلفظ: mihan) کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد ، وطن ؛ (در قدیم) زادگاه ، موطن ؛ (در قدیم) خانه ، خانمان ، قبیله .
-
میهن
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) وطن ، مسکن ، بوم .
-
میهن
لغتنامه دهخدا
میهن . [ هََ ] (اِ) وطن و مسکن و مقام و زادبوم و بنگاه و آرامگاه . (ناظم الاطباء). خانمان و وطن و زادبود. (از لغت فرس اسدی ). جای آرام و بنگاه و زادبوم . زادبوم . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). جای آرام و خان مان و زادبود. (فرهنگ اوبهی ) : اگر دورم...
-
میهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mehan] mihan ۱. وطن.۲. [قدیمی] زادگاه؛ زادبوم.۳. [قدیمی] خانه.۴. [قدیمی] قبیله؛ خانمان.
-
میهن
دیکشنری فارسی به عربی
ارض الاجداد , بيت
-
نوع پرستانه
لغتنامه دهخدا
نوع پرستانه . [ ن َ /نُو پ َ رَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی نوع پرستی . مشفقانه . بشردوستانه . از روی شفقت و مهربانی .
-
patriot, patriotic 1
میهنپرست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که به کشور خود عشق میورزد و با اشتیاق از منافع آن دفاع میکند
-
patriotism
میهنپرستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] عشق ورزیدن به میهن و دفاع صمیمانه از منافع آن
-
chauvinism
میهنشیفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وطنپرستی افراطی
-
chauvinist
میهنشیفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وطنپرست افراطی
-
هم میهن
لغتنامه دهخدا
هم میهن . [ هََ هََ ] (ص مرکب ) هم وطن . همخاک . دو تن که از یک کشور باشند. ج ، هم میهنان .
-
میهن پرست
لغتنامه دهخدا
میهن پرست . [ هََم ْ پ َ رَ ] (نف مرکب ) میهن پرستنده . وطن پرست . میهن دوست . میهن خواه . وطن دوست . وطن خواه . که میهن خویش در حد پرستش دوست دارد. آن که به میهن خود عشق می ورزد. (از یادداشت مؤلف ).