کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مینروبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mine sweeping
مینروبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جمعآوری مینهای دریایی با مینروب
-
واژههای مشابه
-
رؤبی
لغتنامه دهخدا
رؤبی . [ رُءْ ] (اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن عبداﷲ رؤبی (منسوب به رؤب از نواحی بلخ ). از محدثان بود. وکیع و عباس بن بکار از او روایت دارند. (از معجم البلدان ).
-
رؤبی
لغتنامه دهخدا
رؤبی . [ رُءْ] (ص نسبی ) نسبت است به رؤب که موضعی است در نزدیکی سمنجان از نواحی بلخ . رجوع به معجم البلدان شود.
-
روبی
لغتنامه دهخدا
روبی . [ با ] (اِخ ) دهی است به بغداد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). دیهی است از دجیل بغداد. (از معجم البلدان ). و نسبت بدان روبائی است .
-
روبی
لغتنامه دهخدا
روبی . [ رَ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَوْبان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). و اصمعی گوید واحد آن [ یعنی روبی ] رائب است مثل هالک و هَلْکی ̍. (از منتهی الارب ). مردمی که گشتن آنها را سست و ناتوان کند و از خواب گران گشته باشند. و قوم ر...
-
mine 2
مین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارهای حاوی مقداری مواد منفجره که برای نابود کردن یا آسیب رساندن به وسایل نقلیه زمینی و دریایی و هوایی یا افراد به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
-
مین
واژگان مترادف و متضاد
خمپاره، ماده منفجره (کاشتهشده درزمین)
-
مین
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) هزار.
-
مین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مادة منفجره بسته بندی شده که آن را در محل عبور دشمن پنهان می کنند ؛ ~ ضد تانک مینی که تانک را از تحرک بیندازد یا باعث انهدام آن شود. ؛ ~ ضد نفر مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیادة دشمن و ناتوان کردن آنان . ؛ ~ مشقی نو...
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (اِ) واحدی از پول قدیم معادل با چهارصد ریال و یا معادل 100 فرانک طلا. (حاشیه ٔ ص 1635 و ص 1028 ایران باستان ج 2 چ 1311 هَ . ش .).
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (پسوند) پسوند ترتیبی اعداد و صفت پرسشی یا مبهم «چند» (مرکب از پسوند «م » (با ضمه ٔماقبل ) و «ین » پسوند نسبت ) که برای نشان دادن ترتیب اعداد بکار میرود، مثلاً پنجمین ، چهارمین ، چندمین .
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (ترکی ، عدد، ص ، اِ) هزار. رجوع به مین باشی شود.
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . (فرانسوی ، اِ) دستگاهی مصنوع از نوع سلاحهای جنگی محتوی مواد منفجرشونده که در مسیر یا محل عبور و پیشروی دشمن زیر خاک یا زیر آبهای کم عمق پنهان سازند تا با برخورد شخص یا چیزی بدان منفجر شود و موجب نابودی مهاجم گردد.
-
مین
لغتنامه دهخدا
مین . [ م َ ] (ع اِ) دروغ . ج ، میون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).