کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مینیمم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مینیمم
/minimom/
معنی
کمترین مقدار؛ کوچکترین درجه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حداقل ≠ ماکزیمم، حداکثر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مینیمم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← کمینه
-
مینیمم
واژگان مترادف و متضاد
حداقل ≠ ماکزیمم، حداکثر
-
مینیمم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: minimum] ‹مینیموم› minimom کمترین مقدار؛ کوچکترین درجه.
-
جستوجو در متن
-
mimetene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مینیمم
-
aminity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مینیمم
-
malmiest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مال مینیمم
-
ماکزیمم
واژگان مترادف و متضاد
بیشینه، حداکثر ≠ مینیمم، حداقل
-
فرین
واژهنامه آزاد
حدی، کرانگین، حالت ماکسیمم و مینیمم
-
لااقل
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقلاً، حداقل، دستکم، مینیمم ≠ حداکثر، ماکزیمم ۲. بیشینه
-
minimum
کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] کوچکترین مقدار در مجموعهای از مقادیر، در صورت وجود متـ . مینیمم * مصوب فرهنگستان اول
-
مینیمالیسم
واژهنامه آزاد
ساده گرایی، کمینه جویی (در معنای ادبی) مینیمال در بین عوام به اشتباه مینیمم یا حداقل به کار میرود.
-
مینیموم
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر - لا. ] (اِ.) = مینیمم : 1 - کمترین مقدار، حداقل ؛ مق ماکزیموم . 2 - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).