کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میم شکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میم شکل
لغتنامه دهخدا
میم شکل . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) به شکل میم . همانند میم . چون میم . مانند میم .- عقیق میم شکل ؛ دهان تنگ : عقیق میم شکلش سنگ در مشت که تا بر حرف او کس ننهد انگشت . نظامی .رجوع به ترکیبات «میم » شود.
-
واژههای مشابه
-
مَیُم
لهجه و گویش گنابادی
mayom در گویش گنابادی یعنی میخواهم ، دوست دارم ، بطور تلویحی یعنی به من هم بدهید.
-
مُیُم
لهجه و گویش گنابادی
moyom در گویش گنابادی یعنی منم ، من هستم
-
چشم میم
لغتنامه دهخدا
چشم میم . [ چ َ / چ ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حلقه ٔ میم است . (آنندراج ) : وگر ز دقت طبع تو عالمی سازندز روی جثه نیاید بچشم میم عظیم .حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
چشمه ٔ میم
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ میم . [ چ َ / چ ِ م َ/ م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حلقه ٔ میم است . (آنندراج ). سوراخ سر میم مکتوب : صنمی با زنخی تازه تر از برگ سمن صنمی با دهنی تنگ تر از چشمه ٔ میم . فرخی .محبت تو جگرتشنگان بادیه راکند زلال خضر در گلو ز چشمه...
-
الف لام میم
لغتنامه دهخدا
الف لام میم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) سوره ٔ «الروم » از قرآن کریم . رجوع به روم شود.
-
الف و دال و میم
لغتنامه دهخدا
الف و دال و میم . [ اَ ل ِ ف ُ ل ُ ] (اِخ ) یا الف دال میم ، کنایه ازآدم علیه السلام است . (هفت قلزم ). رجوع به الف شود.
-
حا میم عین سین قاف
لغتنامه دهخدا
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.
-
جستوجو در متن
-
الف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] 'alef نام حرف «ا» در الفبای فارسی. Δ به سبب شکل آن شاعران قامت معشوق را در راستی به آن تشبیه میکنند: ◻︎ از همه ابجد بر میم و الف شیفتهایم / که به بالا و دهان تو الف ماند و میم (فرخی: ۲۴۶).〈 الف کوفی (کوفیا...
-
هاء مشقق
لغتنامه دهخدا
هاء مشقق . [ ءِ م ُ ش َق ْ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هاء مشقق هایی است در خط ثلث که آن را خصیةالحمار و اذن الفرس گویند بدین شکل (هَ) و وجه تسمیه ٔ مشقق آن است که مدّی میان دو چشم «ها» فاصله است گویا که شق آنها به فصل آن مد باشد. (حاشیه ٔ دیوان خا...
-
دمل
لغتنامه دهخدا
دمل . [ دُم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی از ریش و یا عام است . ج ، دَمامیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دُمَل . ج ، دمامیل . (دهار). ریش ، و به تخفیف میم نیز آید. جمع نادر آن دمامیل است . (از اقرب الموارد).و رجوع به دُمَل و دنبل شود. دانه ای اس...
-
کشیده
لغتنامه دهخدا
کشیده . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف ) طویل . دراز. (ناظم الاطباء). ممتد. ماد. ممدود. مدید. (یادداشت مؤلف ) : درازتر ز غم مستمند سوخته جان کشیده تر ز شب دردمند خسته جگر. فرخی .حق سبحانه و تعالی ایام عمر مولانا صاحب الجلیل کافی الکفاة کشیده گرداناد. (...
-
مدرج
لغتنامه دهخدا
مدرج . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) به درجات کرده . صاحب درجه ها. (یادداشت مؤلف ) درجه دار: خطکش مدرج . صفحه ٔ مدرج . درجه بندی شده . || پله پله شده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) در تداول امروز کشورهای عربی ، تالاری که در آن کرسیها بصف نصب کرده باشندبرای...