کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میل کاریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
inclination angle, angle of inclination
زاویۀ میل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] زاویۀ صفحۀ مدار با صفحۀ مرجعی مانند صفحۀ استوای زمین
-
میل کردن
فرهنگ فارسی معین
(مِ یْ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - رغبت کردن . 2 - خوردن و آشامیدن .
-
میل کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) کور کردن .
-
میل گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ)(مص ل .) ورزش باستانی کردن به وسیلة میل ، گرداندن میل های چوبی سنگین به دور شانه .
-
میل لنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِمر.) میله ای است در موتور اتومبیل که ب ه روی دو محور حرکت می کند. دستة پیستون ها روی میل لنگ سوار است ، خاصیت این ابزار آن است که حرکت پیستون ها رادر حالت های مختلف تنظیم می کند.
-
میل میلی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) پارچه ای که دارای راه های عمودی است ، راه راه .
-
تخت میل
لغتنامه دهخدا
تخت میل . [ ت َ ] (اِخ ) از کوهستانها و ییلاقهای شاه کوه و ساور. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 127 و ترجمه ٔ وحید ص 159 شود.
-
ذات میل
لغتنامه دهخدا
ذات میل . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای به شرقیه ٔ مِصر.
-
سبز میل
لغتنامه دهخدا
سبز میل . [ س َ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان و افق است : چو خورشید برزد سر از سبز میل فروشست گردون قبا را ز نیل .نظامی .
-
میل پالک
لغتنامه دهخدا
میل پالک . [ ل َ ] (اِخ ) رودخانه ٔ خشکی است که از میان گرشیر می گذرد و درسرحد غربی ایران جاری است و خط سرحدی ایران و عراق از آن عبور می کند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 39).
-
میل سرخ
لغتنامه دهخدا
میل سرخ .(اِخ ) نام کوهی است در حوالی تفت یزد. (آنندراج ).
-
میل سفید
لغتنامه دهخدا
میل سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج بخش حومه ٔ شهرستان بیجار، واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری بیجار با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . به این ده حوض قره خان می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
میل سفید
لغتنامه دهخدا
میل سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان یزد، واقع در 36هزارگزی باختر خضرآباد با 194 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
میل علی
لغتنامه دهخدا
میل علی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علیشروان بخش بدره ٔ شهرستان ایلام ، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
میل کشیدن
لغتنامه دهخدا
میل کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دور گردانیدن است . || کور کردن . (از ناظم الاطباء) (برهان ). کور کردن کسی با میل داغ کرده . سَمَل . کور کردن و نابینا ساختن . نابینا کردن . ترکانیدن چشم با میل . (یادداشت مؤلف ). کنایه از کور کردن است...