کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میل و رغبت ذاتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
menhir
میلسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] افراشتهسنگی منفرد از نوع خرسنگ
-
weightlifting bar
میلوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] میلهای که صفحهوزنههای وزنهبرداری در دو سر آن نصب میشود
-
میل داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تمایلداشتن، علاقه داشتن ۲. گرایش داشتن ۳. اشتهاداشتن
-
میل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تناول کردن، خوردن، آشامیدن، صرف کردن ۲. متمایلشدن، گرایش یافتن ۳. تمایل پیدا کردن، علاقهمند شدن ۴. رو کردن، روی آوردن
-
هممیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← خط هممیل
-
affinity constant
ثابت میل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] کمیتی عددی مربوط به دارو که توانایی ایجاد پنجاه درصد از پاسخ بیشینۀ دارو را نشان میدهد
-
inclination angle, angle of inclination
زاویۀ میل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] زاویۀ صفحۀ مدار با صفحۀ مرجعی مانند صفحۀ استوای زمین
-
میل کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) کور کردن .
-
میل گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ)(مص ل .) ورزش باستانی کردن به وسیلة میل ، گرداندن میل های چوبی سنگین به دور شانه .
-
میل لنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِمر.) میله ای است در موتور اتومبیل که ب ه روی دو محور حرکت می کند. دستة پیستون ها روی میل لنگ سوار است ، خاصیت این ابزار آن است که حرکت پیستون ها رادر حالت های مختلف تنظیم می کند.
-
میل میلی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) پارچه ای که دارای راه های عمودی است ، راه راه .
-
ذات میل
لغتنامه دهخدا
ذات میل . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای به شرقیه ٔ مِصر.
-
میل سرخ
لغتنامه دهخدا
میل سرخ .(اِخ ) نام کوهی است در حوالی تفت یزد. (آنندراج ).
-
میل تخت
لغتنامه دهخدا
میل تخت .[ ت َ ] (اِ مرکب ) قسمی قفل پیچ . (یادداشت مؤلف ).
-
میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] millang میلهای در اتومبیل به شکل مارپیچ که بهواسطۀ حرکت دورانی آن که در اثر فشار دستۀ پیستون صورت میگیرد، اتومبیل به راه میافتد.