کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میل سرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
sexual desire
میل جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تمایل توأم با آگاهی ذهنی برای کسب رضایت جنسی بدون در نظر گرفتن فعالیت جنسی
-
spadix
میلچمچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سنبلهای با محور مرکزی گوشتی یا ضخیم نوعاً با گلهای فشرده
-
truss rod
میل خرپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] میلهای متصل به سرهای تیر خرپایی که کُرنش ناشی از فشار روبهپایین را انتقال میدهد
-
mils per year
میلدرسال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] مقیاسی برای بیان آهنگ خوردگی سالانه برحسب عمق نفوذ یا نازک شدن فلز در مقیاس هزارم اینچ که با محاسبۀ میزان کاهش وزن نمونۀ فلزی در حین آزمون خوردگی تعیین میشود
-
nautical mile
میل دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] طول یک دقیقۀ عرض جغرافیایی، حدوداً برابر 1852 متر
-
probing 3
میلزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] روشی برای یافتن آثار مدفون با فروکردن یا کوبیدن میل فلزی
-
inclinometer
مِیلسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای اندازهگیری زاویۀ مِیل مغناطیسی
-
menhir
میلسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] افراشتهسنگی منفرد از نوع خرسنگ
-
crankshaft
میللنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] محور اصلی موتورهای درونسوز که دارای یک یا چند لَنگ است و حرکت رفتوبرگشت پیستونها را به حرکت چرخشی تبدیل میکند
-
magnetic inclination
مـِیل مغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زاویۀ میان مؤلفۀ افقی و راستای میدان مغناطیسی کل
-
weightlifting bar
میلوزنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] میلهای که صفحهوزنههای وزنهبرداری در دو سر آن نصب میشود
-
میل داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تمایلداشتن، علاقه داشتن ۲. گرایش داشتن ۳. اشتهاداشتن
-
میل کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تناول کردن، خوردن، آشامیدن، صرف کردن ۲. متمایلشدن، گرایش یافتن ۳. تمایل پیدا کردن، علاقهمند شدن ۴. رو کردن، روی آوردن
-
هممیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← خط هممیل
-
affinity constant
ثابت میل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] کمیتی عددی مربوط به دارو که توانایی ایجاد پنجاه درصد از پاسخ بیشینۀ دارو را نشان میدهد