کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میش خاص
لغتنامه دهخدا
میش خاص . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ٔ شهرستان ایلام با 7 آبادی و 1855 تن جمعیت . این دهستان منطقه ای کوهستانی است و هوای آن سالم و حدود آن به شرح زیر است : از شمال به بخش شیروان و چرداول ، از باختر به بخش صالح آباد، از جنوب به ک...
-
میش سار
لغتنامه دهخدا
میش سار. (ص مرکب ) نقش و نگاری به شکل کله ٔ میش که بر تخت کنند. (ناظم الاطباء). مزین به سر گوسفند. آراسته با سر قوچ . || (اِخ ) تخت سلطنت خسروپرویز که منقش و مزین به سر میش بوده است : کهین تخت را نام بد میش سارسر میش بودی برو بر نگار. فردوسی .یکی تخت...
-
میش سر
لغتنامه دهخدا
میش سر. [ س َ ] (ص مرکب ) میش سار.که مزین به سر میش است . چون میش سر. || (اِخ ) میش سار. یکی از چند تخت شاهی خسروپرویز بوده است با نقش سر میش بر آن . || (اِ مرکب ) فردوسی در بیت زیر توسعاً به معنی تخت یا تخت پادشاهی به کار برده است یا صندلی و کرسی که...
-
میش ماست
لغتنامه دهخدا
میش ماست . (اِ مرکب ) ماستی که از شیر میش ساخته شود. دوغ فروشان در هنگام عرضه کردن متاع خویش فریاد می زنند: دوغ عرب میش ماسته . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
میش مرغ
لغتنامه دهخدا
میش مرغ . [ م ُ ] (اِ مرکب ) پرنده ای آبی و کبودرنگ که آن را خرچال نیز گویند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مرغی است آبی رنگ و آن بزرگتر از بوقلمون است و در اطراف کرمانشاهان بسیار است و آن را شکارچیان صید کنند. خرچال .توقدری . هوبره . ...
-
برده میش
لغتنامه دهخدا
برده میش . [ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 203 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
مَرگِ میش
لهجه و گویش بختیاری
marg-e miš مرگ موش.
-
گو میش
لهجه و گویش بختیاری
go-miš فضله موش.
-
گُه میش
لهجه و گویش بختیاری
go-miš فضله موش.
-
کوه میش
واژهنامه آزاد
نام رشته کوهی در سبزوار خراسان رضوی.
-
قاراش میش
واژهنامه آزاد
داغان/خراب/قمر در عقرب/مثلا اوضاع قاراش میش است
-
عرب میش مست
لغتنامه دهخدا
عرب میش مست . [ ع َ رَ ب ِ م َ ] (اِخ ) از ایلات اطراف تهران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111).
-
گرگ و میش
لغتنامه دهخدا
گرگ و میش . [ گ ُ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) تاریک و روشن . و این ترکیب در مورد هوا بکار میرود.- گرگ و میش بودن هوا ؛ تاریک و روشن بودن هوا.- امثال : گرگ و میش با هم از یکجا آب میخورند ؛ عدل و امنی به کمال است : و شهر غزنین چنین شد که بمثل گرگ و م...
-
گرگ میش شدن
لغتنامه دهخدا
گرگ میش شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریک و روشن شدن هوا.
-
Otis tarda
میشمرغ ریشدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ هوبرهایان و راستۀ درناسانان که پشت و دم سیاه و طلایی دارد و زیر بدن آن سفید است و موهای چانهاش مایل به سفید است؛ نابالغ آن سر و گردن خاکستری مایل به آبی روشن دارد