کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میشى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میشى
لهجه و گویش بختیاری
miši توسى (رنگ).
-
واژههای مشابه
-
میشی
واژگان مترادف و متضاد
قهوهای روشن
-
میشی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به میش . 2 - سبز روشن .
-
میشی
لغتنامه دهخدا
میشی . (اِخ ) آدم نزد مجوس . میشه . مقابل میشانه ، حوا. و گویند آن دو از گیاه ریباس از نطفه ٔکیومرث زادند. (مفاتیح ). همسر یا رفیق میشانه . (از یادداشت مؤلف ). همزاد میشانه که میشی و میشانه به نوشته ٔ بیرونی در آثار الباقیه به منزله ٔ آدم و حوا هستن...
-
میشی
لغتنامه دهخدا
میشی . (اِخ ) دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 96هزارگزی جنوب میناب با 150 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
میشی
لغتنامه دهخدا
میشی . (ص نسبی ) از میش . منسوب به میش . هرآنچه به میش (گوسفند) نسبت دارد: چشمهای میشی . (از یادداشت مؤلف ). اشهل . شهلا. به رنگ چشم میش . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح عامیانه ) رنگ سبز روشن . ماشی روشن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).- چشم میشی...
-
میشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به میش) miši ویژگی چشم دارای رنگ قهوهای مایل به سبز.
-
گرگ میشی
لغتنامه دهخدا
گرگ میشی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ظاهر خوب و باطن بد داشتن ، همچون منافقان . (از آنندراج ). رجوع به گرگ میش شود.
-
میشی ،()رنگ
لهجه و گویش تهرانی
رنگ قهوه ای (چشم )/سبز
-
چرا میشى
لهجه و گویش بختیاری
erâ miši چراغ موشى (استوانهاى فلزى که فتیلهاىبالاى آن جاى دارد و دسته آن میلهباریکى است که بهآسانى در سوراخدیوار جا مىگیرد. این چراغ دود زیادىتولید مىکند و در طویله ازآن استفادهمىشود).
-
میشی جان سفلی
لغتنامه دهخدا
میشی جان سفلی . [ ن ِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات ، واقع در یک هزارگزی شمال خاوری خمین با 800 تن جمعیت . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
میشی جان علیا
لغتنامه دهخدا
میشی جان علیا. [ ن ِ ع ُل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات ، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری خمین با 1216 تن سکنه . آب آن از سه رشته قنات و راه آن ماشین روست . امامزاده ای دارد و مزارع قاسم آباد و فرج آباد جزء این ده اند. (از فره...
-
جستوجو در متن
-
اشهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ašhal دارای چشمان میشیرنگ.