کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mišā) (درگیاهی) همیشه بهار ، همیشه جوان و همیشک جوان ، نوعی از ریاحین که همیشه سبز میباشد؛ در زبان عربی به آن ' حی العالم ' میگویند ؛ (در پهلوی) (= مشیه) آدمِ نخستین.
-
میشا
لغتنامه دهخدا
میشا. (اِ) همیشه بهارکه به تازی حی العالم گویند. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است که آن را به تازی حی العالم گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نام گیاهی است که آن را حی العالم گویند و آن نوعی از ریاحین است و همیشه سبز می باشد. (برهان ) (آنندراج ). حی العالم . ه...
-
واژههای همآوا
-
میشع
لغتنامه دهخدا
میشع. [ ش َ ] (اِخ ) پادشاه موآب بوده و کتیبه ای از وی به سال 850 ق . م . باقیمانده که به قدیمترین الفبای یونانی است . (از فرهنگ ایران باستان ص 147).
-
جستوجو در متن
-
میشایی
لغتنامه دهخدا
میشایی . (اِ) همیشه بهار. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به میشا شود.
-
میشما
لغتنامه دهخدا
میشما. (اِ مرکب ) درختی است که آن را همیشه بهار گویند و همیشه سبز می باشد و به تازی آن را حی العالم خوانند و میشما و میشبا مخفف همیشه بهار است . (انجمن آرا) (آنندراج ). میشا. میش بهار. همیشه بهار. گلی است همیشه سبز و خرم . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع...
-
میش بهار
لغتنامه دهخدا
میش بهار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) گلی است زرد که آن را گاوچشم خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). گل گاوچشم و اقحوان .(ناظم الاطباء). نام گلی است که آن را گل گاوچشم می گویند و در فصل بهار ظاهر شود. (برهان ). گاوچشم است . (از اختیارات بدیعی ). نزد بعضی اقحوان ...
-
میشنای
لغتنامه دهخدا
میشنای . (اِ مرکب ) نام گیاهی . (ناظم الاطباء). حی العالم بود. (تذکره ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). گیاهی است و آن را به عربی عصی الراعی گویند. (از شعوری ج 2 ورق 367). میشا. میشبا. میشما. میش بهار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به میشما شود.
-
آبرون
لغتنامه دهخدا
آبرون . (اِ) نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود و برگ آن نیفتد و پای دیوارها و جاهای سایه دار روید و آن را به عربی حی العالم گویند و در طب بکار است و در آذربایجان بسیار باشد. (از برهان ). همیشه جوان . همیشک جوان . بیش بهار. میش بهار. میشا. اذن القاضی ....