کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Willie Howard Mays Jr.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویلی هاوارد میس جونیور
-
آدورامیس
واژهنامه آزاد
بانوی یاری دهنده - آدورا + میس
-
قوقاری ساسیس
لغتنامه دهخدا
قوقاری ساسیس . [ ] (معرب ، اِ) رجوع به قوفارن میس شود.
-
میسان
لغتنامه دهخدا
میسان . [ م َ ی َ] (ع مص ) مَیس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرامیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). تبختر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میس شود.
-
کژم
لغتنامه دهخدا
کژم . [ ک َ ] (اِ) کژوم . چهارمغز. چارمغز، مَیس ، کژم شیردار. درخت چارمغز. (مقدمة الادب زمخشری ).
-
کاستابالا
لغتنامه دهخدا
کاستابالا. (اِخ ) محلی به آسیای صغیر که معبد آرتِه میس پراسیا در آن بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2103).
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . [ ب َ ] (ع مص ) میس . تکبر کردن مردم و آزار دادن ایشان را. (از ذیل اقرب الموارد). بزرگی جستن بر مردم و آزار دادن . (یادداشت مؤلف ).
-
شهرک الموت
لغتنامه دهخدا
شهرک الموت . [ ش َ رَ ک ِ اَ ل َ ] (اِخ ) از روی نقشه ٔ میس استارک قریب 9 یا 7 میل در مشرق ملتقای آب الموت با آب طالقان است و هر میلی 1609 متر = 14481 متر یا 14 کیلومتر و نیم که از قرار حساب تقریبی هر 6 کیلومتری یک فرسخ ، قریب دو فرسخ و نیم یا دو فرس...
-
علی میسی
لغتنامه دهخدا
علی میسی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالعالی بن عبدالباقی بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی عاملی میسی . ادیب و شاعر و نحوی بود. او راست : شرح اجرومیة، که در سال 1020 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . میسی منسوب است به «میس » که از بلاد جبل عامل است...
-
ارتاایکتس
لغتنامه دهخدا
ارتاایکتس . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) پسر خِراس میس پارسی ، حاکم شهر سِس تُس . وی در جنگ خشیارشا با یونانیان فرماندهی ماکرون ها و موسی نِک ها را داشت و خبط او موجب سقوط سس تُس بسال 479 ق . م . و تصرف آن بدست یونانیان گردید. (ایران باستان ص 736و 870 ببعد). و ...
-
داغداغان
لغتنامه دهخدا
داغداغان . (اِ) درختی است با چوب سخت و خم پذیر و خاکستری رنگ و میوه ای شبیه به زال زالک ولی بسیارکوچک و شیرین برنگ خاکی یا کبود تیره و در قزوین نیز روید. درختی است از تیره اولماسئه و از جنس سلتیس . چهار گونه ازین درخت را در خشک جنگلهای نیم مرطوب شمال...
-
میسم
لغتنامه دهخدا
میسم . [ س َ ] (ع اِ) داغ آهن . (ناظم الاطباء). آهن داغ . (منتهی الارب ، ماده ٔ وس م ). داغ . || مکواة. آلت داغ . آهن که بدان داغ کنند. آنچه بدان داغ کنند. (یادداشت مؤلف ). آنچه بدان اسب و جز آن را داغ کنند. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد) (از مت...
-
برطاس
لغتنامه دهخدا
برطاس . [ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) پرطاس . نام شهری است از ولایت ترکستان ، گویند روباه آنجا پوست خوب میدارد. (برهان ). یک قسمت از مملکت روس قدیم است . ناحیه ایست در ترکستان ، مشرق و جنوبش . (حاشیه ٔ دیوان نظامی ). غوز است و مغربش رود آتل و شمالش ناحیت بجنا...
-
خرامیدن
لغتنامه دهخدا
خرامیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) راه رفتن بناز و تکلف و زیبایی باشد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خوش رفتن . (ناظم الاطباء)(از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). سیر کردن بطورتفرج و گردش نمودن . (ناظم الاطباء). به تبختر رفتن . بناز رفتن . نرم و نازان رفت...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن آمینتاس . پادشاه مقدونیه . هردوت گوید (کتاب هشتم ، بند 133 - 144): زمانی که یونانیان در جزیره ٔ دِلُس بودند، مردونیه پس از گذرانیدن زمستان در تسالی ، قشون خود را حرکت داد. قبل از حرکت ، میس نامی را که از مردم اروپا بو...