کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میزر
/mizar/
معنی
۱. شال دستاری که بر سر میبندند؛ دستار؛ عمامه: ◻︎ که فردا شود بر کهنمیزران / به دستار پنجه گزم سرگران (سعدی۱: ۱۱۹).
۲. ازار و پارچهای که به کمر میبستند؛ لنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میزر
فرهنگ فارسی معین
(مِ زَ) (اِ.) عمامه ، دستار.
-
میزر
لغتنامه دهخدا
میزر. [ م َ زَ ] (از ع ، اِ) مئزر. عمامه و دستار و مندیل که بر سر بندند. (ناظم الاطباء). دستار. (از شعوری ج 2 ورق 349). دستار و مندیلی که بر سر بندند. (آنندراج ) (از برهان ) (از غیاث ). عمامه . سربند. شالی که بر سر بندند. (از یادداشت مؤلف ) : کزین ک...
-
میزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مئزر] [قدیمی] mizar ۱. شال دستاری که بر سر میبندند؛ دستار؛ عمامه: ◻︎ که فردا شود بر کهنمیزران / به دستار پنجه گزم سرگران (سعدی۱: ۱۱۹).۲. ازار و پارچهای که به کمر میبستند؛ لنگ.
-
واژههای مشابه
-
ميزر
دیکشنری عربی به فارسی
پيش دامن , پيش بند , کف , صحن
-
میزَر
لهجه و گویش بختیاری
meyzar عمامه، دستار، دستمالى که به سر بندند.
-
microwave maser
میزر ریزموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میزری که تابش ریزموج همدوس گسیل میکند
-
واژههای همآوا
-
میزَر
لهجه و گویش بختیاری
meyzar عمامه، دستار، دستمالى که به سر بندند.
-
جستوجو در متن
-
پیش دامن
دیکشنری فارسی به عربی
ميزر
-
پیش بند
دیکشنری فارسی به عربی
ميزر
-
صحن
دیکشنری فارسی به عربی
ميزر
-
میازری
لغتنامه دهخدا
میازری . [ م َ زِ ] (ص نسبی ) منسوب به میازر که جمع میزر است . رجوع به میزر و میازر شود.
-
میزره
لغتنامه دهخدا
میزره . [ م َ زَ رَ ] (از ع ، اِ) میزر. ازار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به میزر شود.