کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزانپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
adjustable 2
میزانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم مهندسی] دستگاهی که قابلیت تنظیم و تصحیح داشته باشد
-
واژههای مشابه
-
میزان
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معیار، ملاک، هنجار ۲. ترازو، قپان، مقیاس ۳. مهرماه ۴. کوک، همنوا، همنواسازی
-
میزان
فرهنگ واژههای سره
تراز، ترازو
-
میزان
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - ترازو. 2 - اندازه ، مقدار. ج . م وازین . 3 - هفتمین برج از برج های دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود ماه مهر در آن قرار می گیرد.
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (اِخ ) نام برج هفتم از دوازده برج آسمانی . (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه ٔ فلکیه میان سنبله و عقرب و آن برج هفتم است و آن را بر مثال ترازویی توهم کرده اند و کواکب آن هشت است و خارج از صورت نه کوکب . (از ج...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (اِخ ) ابوصالح بصری ، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوصالح میزان شود.
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 28هزارگزی خاور اهر با 309 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده . واو به سبب وجود کسره ٔ ماقبل به یاء بدل شده است . (یادداشت مؤلف ). چیزی است ک...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (نف ) صفت حالیه از میزیدن و میختن ، میزنده . در حال میختن . (یادداشت مؤلف ).
-
ميزان
دیکشنری عربی به فارسی
ترازو , ميزان , تراز , موازنه , تتمه حساب , برابرکردن , موازنه کردن , توازن
-
میزان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mizān ۱. مقیاس؛ معیار.۲. [جمع: موازین] اندازه؛ مقدار.۳. سالم؛ سرحال.۴. (نجوم) هفتمین صورت فلکی منطقةالبروج که درنیمکرۀ جنوبی قرار دارد.۵. هفتمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با مِهر؛ ترازو.۶. (موسیقی) هریک از جملات مساوی زمانی که در...
-
مِيزَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
وسیله سنجش وزن- وسیله ای که کالاها با آن ، کيل و يا وزن ميشوند
-
میزان
دیکشنری فارسی به عربی
ايقاع , علاج , متر , مستوي , مقياس , ميزان , نسبة
-
پذیر
لغتنامه دهخدا
پذیر. [ پ َ ] (نف مرخم ) پذیرنده .ترکیب ها:- آب پذیر . اصلاح پذیر. افسون پذیر. اندرزپذیر. پایان پذیر. پندپذیر. پوزش پذیر. تربیت پذیر. چاره پذیر. (فردوسی ). چکّش پذیر. خاطرپذیر. خدشه پذیر. دانش پذیر. (فردوسی ). درپی پذیر. درمان پذیر. دلپذیر. دین پذیر....