کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میزاب
/mizāb/
معنی
ناودان؛ آبراهه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میزاب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - آب راهه ، آب گذر. 2 - ناودان . ج . مآزیب ، موازیب ، میازیب .
-
میزاب
لغتنامه دهخدا
میزاب . (اِ مرکب )آبریز و ناودان و آب گذر و آبراهه . (ناظم الاطباء). ناودان . ج ، مآزیب . (مهذب الاسماء). ناودان . این کلمه بی شک فارسی فراموش شده است . از میز (مخفف میزنده یا ماده ٔ مضارع میزیدن ) و آب ، و آن در عربی اصلی ندارد و گاهی مزراب گفتن عرب...
-
میزاب
لغتنامه دهخدا
میزاب . (اِخ ) دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند، واقع در 27هزارگزی شمال مرند با 176 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
میزاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: مآزیب و موازیب و میازیب] [قدیمی] mizāb ناودان؛ آبراهه.
-
واژههای مشابه
-
میزاب البدن
لغتنامه دهخدا
میزاب البدن . [ بُل ْ ب َ دَ ] (ع اِ مرکب ) اکحل . هفت اندام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هفت اندام شود.
-
جستوجو در متن
-
آبریز
واژگان مترادف و متضاد
میزاب، ناو، ناودان
-
میازیب
لغتنامه دهخدا
میازیب . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میزاب . (منتهی الارب ، ماده ٔ ازب ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به میزاب شود.
-
باران ریز
لغتنامه دهخدا
باران ریز. (اِ مرکب ) بمعنی آبریز و میزاب و ناودان . (آنندراج ). ناودان و میزاب . (ناظم الاطباء). مدرار. (ترجمان القرآن ).
-
ناودان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبریز، میزاب ۲. جوی، نهر
-
قابول
لغتنامه دهخدا
قابول . (ترکی ، اِ) میزاب . ناودان . رجوع به قابوک شود.
-
مئزاب
لغتنامه دهخدا
مئزاب . [ م ِءْ ](معرب ، اِ) ناودان . ج ، مآزیب . مشتق از ازب الماء است یا معرب از فارسی است یعنی به میزاب را (کذا). (منتهی الارب ). مأخوذ از میزاب فارسی ، ناودان . (ناظم الاطباء). فارسی معرب است ... و اهل حجاز و اهل مدینه و مکه آن را استعمال کرده ا...
-
مآزیب
لغتنامه دهخدا
مآزیب .[ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِئزاب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد ذیل ازب ) . ج ِ میزاب . (منتهی الارب ذیل وزب ). رجوع به مئزاب و میزاب شود.
-
نابدان
لغتنامه دهخدا
نابدان . [ ب ِ ] (اِ) ناودان . آبراهه . (آنندراج ). میزاب . (ناظم الاطباء). رجوع به ناودان شود.