کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میر شب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بازی میر و وزیر
لغتنامه دهخدا
بازی میر و وزیر. [ ی ِ رُ وَ ] (اِ مرکب ) بازیی است که بیشتر اطفال بدان ببازند. (از آنندراج ) : هر دو روزی دیگری را پیش می آرد سلیم میکند دوران چو طفلان بازی میر و وزیر. محمدقلی سلیم (از آنندراج ).به جنبش والیان طفل حقیرندشهان بازی میر و وزیرند.میریح...
-
چشمه میر علی
لغتنامه دهخدا
چشمه میر علی . [ چ َ م َ ع َ ](اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال باختری فریمان واقع است . دامنه و معتدل است و 75 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محصولش غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است...
-
اَیْ مَیِر بِچَّ
لهجه و گویش گنابادی
ay mayer bechcha در گویش گنابادی یعنی دهنش سرویس ، این جمله هنگام روبرو شدن با کار خارق العاده به کار میرود.
-
شه و میر
فرهنگ گنجواژه
سرور، پادشاه.
-
چاکر و میر
فرهنگ گنجواژه
ارباب و زیردست.
-
زیر و میر
فرهنگ گنجواژه
زیر.
-
مرگ و میر
فرهنگ گنجواژه
تلفات زیاد، مردن.
-
میر و غلام
فرهنگ گنجواژه
ارباب و بنده.
-
neonatal mortality rate
میزان مرگومیر نوزادان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] تعداد مرگ نوزادان بهازای هر هزار تولد زنده در یک سال متـ . میزان م. ن. NMR
-
جستوجو در متن
-
نیازی
لغتنامه دهخدا
نیازی . (اِخ ) محمد یوسف (میر...) هروی که از امیرزادگان هرات است . او راست :ای دل حشم وحشمت سلطان گذردروز و شب درویش پریشان گذردمی نوش و غمین مشو که هر کار که هست آسان چو به خویش گیری آسان گذرد. (از صبح گلشن ص 571).و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
-
دژم
لغتنامه دهخدا
دژم . [ دُ ژَ / دِ ژَ ] (ص ) پژمان و اندوهگن و از غم فروپژمرده . (از لغت فرس اسدی ). افسرده و غمگین و اندوهناک و رنجور و بیمار و آشفته . (از برهان ). افسرده و اندوهگین . (از جهانگیری ). آشفته و بددماغ ، که گویند در اصل دژن بوده است به معنی آشفته و خش...
-
خرکره
لغتنامه دهخدا
خرکره . [خ َ ک ُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کره خر. جحش . تولب . جحشة. عیر. عَفا. خُداقی ّ. عِهْو. لَکَع. مِسْحَل . عُطعُط. عِفوَة. هنبر. (یادداشت بخط مؤلف ) : تا خرکره بودی آن میره بودی و من از غم تو می میردر پیر خری بمن رمیدی وآنگه گویی که من خر میر. ...
-
عسس
لغتنامه دهخدا
عسس . [ ع َ س َ ] (ع اِ) ج ِ عاس ّ. (منتهی الارب ). ج ِ عاس است بمعنی شبگرد و حارس ، آن را اسم جمع برای عاس نیز گفته اند، زیرا جمع مکسر «فاعل » بر وزن فَعَل نیامده است . (از اقرب الموارد). جمع عاس ّ است که به معنی شحنه ٔ شب باشد ودر فارسی بر مفرد اطل...
-
نیکوکار
لغتنامه دهخدا
نیکوکار. (ص مرکب ) منعم . خیرخواه . (ناظم الاطباء) خیر. بارّ. بَرّ. محسن . صالح . کریم . مفضل . (یادداشت مؤلف ). مقابل بدکار : میر نیکوکار و میر حق شناس مهربانتر میر و فرختر مهی . منوچهری (دیوان ص 111).خدا عوض می دهد به او هم صحبتی پیغمبران نیکوکار ...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابرقوهی . از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکده ٔ یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست ، ولی اشعاری از او آورده است . نصرآبادی در تذکره ٔ خود او را میر غیاثا ابن میرزا هادی برادر میر برهان ابرقوهی ذکر کرده است ، و گوید: وی و ...