کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میر شب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مال میر
لغتنامه دهخدا
مال میر. (اِخ ) ایذج . ایذه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).از جاهای تاریخی در ناحیه ٔ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ). و رجوع به مال امیر و...
-
مال میر
لغتنامه دهخدا
مال میر. (اِخ ) تیره ای ازایهاوند هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
-
ای میر
لغتنامه دهخدا
ای میر. [ ] (اِخ ) طایفه ای ازطوایف ترکمن ایران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 102).
-
خواجه میر
لغتنامه دهخدا
خواجه میر. [خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شوی بخش بانه ٔ شهرستان سقز. این دهکده کوهستانی با هوای سرد است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و مختصر حبوبات و لبنیات و پنبه می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است . (از فرهنگ جغ...
-
پیش میر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] pišmir = پیشمرگ: ◻︎ به سوز دل مادر پیشمیر / که باشد جوان مرده و او مانده پیر (نظامی۶: ۱۱۴۸).
-
میر قَزَو
لهجه و گویش بختیاری
mir-qazav میرغضب.
-
میر وگدا
فرهنگ گنجواژه
ارباب و فقیر.
-
میر بهادری
واژهنامه آزاد
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث). امیر و پادشاه و سلطان. (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دیار ...
-
مت میر
واژهنامه آزاد
این لغت به زبان طبری ( مازنی اصیل ) به معنای مادر سالار است .
-
گلبلاغ حاجی میر
لغتنامه دهخدا
گلبلاغ حاجی میر. [گ ُ ب ُ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار واقع در 20هزارگزی جنوب شهر بیجار و 12هزارگزی جنوب باختری راه شوسه ٔ بیجار به همدان . هوای آن سرد و دارای 85 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، انگور و لبنیات ا...
-
کلاته شاه میر
لغتنامه دهخدا
کلاته شاه میر. [ ک َ ت َ ](اِخ ) دهی است از دهستان چری بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و سردسیر است و سکنه 270 تن . آب آتجا از قنات و چشمه ، محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
حسین آباد میر ابوطالب
لغتنامه دهخدا
حسین آباد میر ابوطالب . [ ح ُ س ِ دِ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری خوسف و 8هزارگزی خاور مالرو عمومی قیس آباد.ناحیه ای است کوهستانی ولی معتدل . دارای 12 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. (...
-
حسین آباد میر بیگ
لغتنامه دهخدا
حسین آباد میر بیگ . [ ح ُس ِ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میر بیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 43هزارگزی جنوب باختری نورآباد و 37هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی سردسیر مالاریایی . دارای 240 تن سکنه م...
-
علی آباد شه میر
لغتنامه دهخدا
علی آبادشه میر. [ ع َ دِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 14 هزارگزی خاور نیشابور. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 295 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است . اهالی به زراعت اشت...
-
باغ میر علی داد
لغتنامه دهخدا
باغ میر علی داد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 15 هزارگزی شمال میناب بر سر راه مالرو میناب به رودان واقع است و 4 تن سکنه دارد. مزرعه ٔ باغ سیسی جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).