کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
mirak
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میرک
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (میرزا میرک ...). رجوع به میرک احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (میرک ...). رجوع به میرک احمد (میرزا...) شود.
-
امانت هندی
لغتنامه دهخدا
امانت هندی . [اَ ن َ ت ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به امانت خان میرک شود.
-
هبرک
لغتنامه دهخدا
هبرک . [ ] (اِخ ) دهی بوده است در فارس . این کلمه در فارسنامه به دو صورت هیرک و هبرک و در نزهةالقلوب به صورتهای هیرک و میرک آمده است . (فارسنامه ابن بلخی چ لندن ص 139 و 163) (نزهة القلوب ج 3 ص 117).
-
سلطان ابراهیم
لغتنامه دهخدا
سلطان ابراهیم . [ س ُ اِ ] (اِخ ) الامینی . والد عالیقدرش میرک جلال الدین قاسم بن میرک محمدبن مولانا ناصرالدین ابراهیم است . انتساب مولانا ابراهیم به اکابر واجب التعظیم ماوراءالنهر مثل صاحب الهدایه شیخ ظهیرالدین ابوالعلاء که علو شأنش در میان علماء ک...
-
نظام الدین
لغتنامه دهخدا
نظام الدین . [ ن ِ مُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن معین الدین خوانساری معروف به میرک و ملقب به نظام الدین از علمای امامیه ٔ قرن دهم است .(از ریحانة الادب ج 4 ص 210) (اعیان الشیعه ج 1 ص 213).
-
رواس
لغتنامه دهخدا
رواس . [ رَوْ وا ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن الفضل بن محمدبن جعفربن الصالح الرواس ، معروف به میرک بلخی . از مفسران است و کتاب تفسیر الکبیر از اوست . از ابوالحسین احمدبن محمدبن نافع و محمدبن علی بن عنبسة روایت کند. وی بسال 415 یا 416 هَ . ق . درگذشته است ....
-
شاهمیر دیلمی
لغتنامه دهخدا
شاهمیر دیلمی . [ رِ دِ ل َ ] (اِخ ) برادر میرک بیک وزیر شاه اسماعیل صفوی بوده است که چندی پس از برادر منصب وزارت داشت . وی مردی دانشمند بود و از شاگردان حاج محمود تبریزی بوده است و دیوان شعر دارد. (از الذریعة ج 9 ص 501).
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن غیاث الدین مشهدی ملقب به میرک جلال الدین . به سال 898 هَ . ق . پس از پدر در حدود سه چهار سال به مراسم منصب صدارت قیام نمود و به سال 901 هَ . ق . در حصار شادمان فوت کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 323).
-
علاءالملک
لغتنامه دهخدا
علاءالملک . [ ع َ ئُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدین میرک (یا امیرک ). وی امارت چغانیان داشت و کارهای بانام کرد و ولایت فیروزکوه را مستخلص کرد. و در ابتدای کار او را در زندان خشک خوارزم محبوس کرده بودند و مدتی مدید در آن حبس بماند. و او همانست که حکیم جنتی...
-
علی قوچین
لغتنامه دهخدا
علی قوچین . [ ع َ ی ِ قو ] (اِخ ) (امیر...) وی از بزرگان دربار امیرتیمور گورکانی بود و هنگامی که جسد امیرتیمور را میخواستند به سمرقند ببرند او یکی از همراهان جسد بود. و نیز آنگاه که میرزا الغبیک به قصد سرکوب کردن میرزا میرک احمد که بر اوزجند مسلطبود ...
-
قاله قاله
لغتنامه دهخدا
قاله قاله . [ ل َ ل َ ] (اِ مرکب ) در اصل قال قال بصیغه ٔ ماضی است و چون در شعر فارسی حرف آخر متحرک نمی آید جهت اظهار حرکت لام هاء به آن لاحق کرده و چنین استعمال نموده اند. (آنندراج ). قال قال . منازعة. مناقشة. (ناظم الاطباء) : رسوائی میرک کبابی عالم...
-
پابنده بکاول
لغتنامه دهخدا
پابنده بکاول . [ ب َ دَ ب َ وِ ] (اِخ ) یکی از امرای عهد میرزا شاهرخ بن تیمور. در آن اوان که شاهرخ در اصفهان بود پسرش میرزا الغبیک گورکان از سمرقند ایلچی نزد میرزا میرک احمد که در اوزجند حکومت میکرد فرستاد و چون او به معاذیری متوسل شد میرزا الغبیک مت...
-
مقلوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqlub ۱. وارونهشده؛ برگردانیدهشده.۲. (ادبی) در بدیع، شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا، و امثال اینها به کار برده شده باشد، مانند این شعر:...