کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میره
/mire/
معنی
فاسق.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میره
فرهنگ فارسی معین
(مِ رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - سرور، رییس ، کدخدا. 2 - معشوق ، فاسق .
-
میره
لغتنامه دهخدا
میره . [ رَ /رِ ] (اِ) میر. خواجه و رئیس و کدخدا. (ناظم الاطباء). به معنی خواجه باشد که کدخدا و رئیس است . (برهان ). خواجه . خداوند. کدخدا. بزرگ . (یادداشت مؤلف ). خواجه و بزرگ باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) : یکسره ، میره همه باد است و دم یکدله ، میر...
-
میره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mire فاسق.
-
میره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مخففِ امیرَة] [قدیمی] mire همسر امیر؛ ملکه.
-
واژههای مشابه
-
میرة
لغتنامه دهخدا
میرة. [ رَ ] (ع اِ) خواربار و غله ٔ حمل شده از جایی به جایی دور. (ناظم الاطباء). طعام . (بحر الجواهر). خواربار. (منتهی الارب ). ج ، میر. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) غله آوری از شهری به شهری . (منتهی الارب ). بردن خوراکی و بار خوراک . (از شرح قاموس ). ...
-
میرَه
لهجه و گویش بختیاری
mira شوهر.
-
میره ده
لغتنامه دهخدا
میره ده . [ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری مهاباد با 203 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
تره میره
لغتنامه دهخدا
تره میره . [ ت َ رَ / رِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سبزه ای است که آنرا به تازی ایهقان خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). سبزی و تره ای است که آنرا ایهقان خوانند و آن خردل صحرایی است . (برهان ). خردل صحرایی . (ناظم الاطباء). تره ای است که بتازی ...
-
بِرار میرَه
لهجه و گویش بختیاری
berâr mira برادر شوهر.
-
خووار میرَه
لهجه و گویش بختیاری
xuwâr mira خواهرشوهر.
-
واژههای همآوا
-
میرَه
لهجه و گویش بختیاری
mira شوهر.
-
جستوجو در متن
-
میر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = میره : شوهر.