کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میرانیدن
لغتنامه دهخدا
میرانیدن . [ دَ ] (مص ) میراندن . سبب مردن شدن و کشتن . (ناظم الاطباء). تمویت . توفی [ ت َ وَ ف فی ] . (منتهی الارب ). توفی اﷲ تعالی ؛ یعنی روح او را قبض کرد و میرانید خدای تعالی کسی را. (یادداشت مؤلف ). اصعاق . (المصادر زوزنی ). تمییت . (منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
اماته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اماتَة] ‹اماتت› [قدیمی] 'emāte میرانیدن؛ کشتن.
-
اهلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehlāk هلاک کردن؛ میرانیدن؛ نابود ساختن.
-
توفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavaffi ۱. میرانیدن.۲. تمام حق را گرفتن.
-
تمییت
لغتنامه دهخدا
تمییت . [ ت َ ] (ع مص ) میرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اماتت
لغتنامه دهخدا
اماتت . [ اِ ت َ ] (ع مص ) میرانیدن و کشتن کسی را. رجوع به اماتة شود.
-
هلک
لغتنامه دهخدا
هلک . [ هََ ] (ع مص ) میرانیدن و هلاک گردانیدن کسی راو نیست گردانیدن . لازم است و متعدی . (منتهی الارب ).
-
تمویت
لغتنامه دهخدا
تمویت . [ ت َ ] (ع مص ) به میرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
میرانیده
لغتنامه دهخدا
میرانیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مُتَوَفّی ̍.(یادداشت مؤلف ) رجوع به میراندن و میرانیدن شود.
-
تهلیک
لغتنامه دهخدا
تهلیک . [ ت َ ] (ع مص ) میرانیدن و نیست کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هلاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
تفطیس
لغتنامه دهخدا
تفطیس . [ ت َ ] (ع مص ) سخن را بر روی سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سخن را بر روی کسی گفتن . (از اقرب الموارد). || اماته ؛ میرانیدن . (از اقرب الموارد).
-
فرومیراندن
لغتنامه دهخدا
فرومیراندن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب )میرانیدن . کشتن و از میان بردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : حرارت غریزی را فرومیراند و هلاک کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || خاموش کردن چراغ ، شمع، آتش و جز آن . رجوع به فرومردن و فروکشتن شود.
-
افاظة
لغتنامه دهخدا
افاظة. [ اِ ظَ ] (ع مص ) هلاک کردن . (آنندراج )(مؤید الفضلاء). میرانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): افاظه اﷲ؛ بمیراند او را خدای . کذلک افاظ اﷲنفسه . یقال : ضربته حتی افظت نفسه . (ناظم الاطباء).
-
تقتیل
لغتنامه دهخدا
تقتیل . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغت کردن در کشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). بسیار کشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بسیار کشتن و میرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).