کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میده
/meyde/
معنی
۱. آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند.
۲. (اسم) نانی که از این نوع آرد پخته شود: ◻︎ جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱: ۱۲۹).
۳. (اسم) نوعی حلوا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میده
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ یا دِ) (اِ.) آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند و نانی که از این آرد پخته باشند.
-
میده
لغتنامه دهخدا
میده . [ دَ / دِ ] (اِ) زن پارسا. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 336).
-
میده
لغتنامه دهخدا
میده . [ م َ دَ / م ِ دِ] (اِ) آرد گندم دوباره بیخته را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آرد پارچه بیز. (غیاث ) آرد گندم که به مبالغه بیخته باشند. (آنندراج ). نرم ساییده : از آرد میده و روغن و انگبین کلیچه پخته و از بهر خریدار بر ممر بازار نهاده . ...
-
میده
لغتنامه دهخدا
میده . [ م َ ی َ دَ ] (از ع ، اِ) میدة. سفره . خوان آراسته به طعام . رجوع به میدة شود.
-
میده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] meyde ۱. آرد گندم که آن را دو بار بیخته باشند.۲. (اسم) نانی که از این نوع آرد پخته شود: ◻︎ جوینی که از سعی بازو خورم / بِه از میده بر خوان اهل کرم (سعدی۱: ۱۲۹).۳. (اسم) نوعی حلوا.
-
میده
واژهنامه آزاد
آرد گندم دو بار بیخته شده
-
واژههای مشابه
-
میدة
لغتنامه دهخدا
میدة. [ م َ دَ ] (ع اِ) میده . طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
میده آور
لغتنامه دهخدا
میده آور. [ م َ دَ / م ِ دِ وَ ] (نف مرکب ) آورنده ٔ سفره . رجوع به میده شود.
-
میده سالار
لغتنامه دهخدا
میده سالار. [ م َ دَ / م ِ دِ ] (ص مرکب ) خوانسالار. || نانوا و نان پز. (ناظم الاطباء). نان پز و ناظر و طباخ . (از آنندراج ) (انجمن آرا). شخصی را گویند که نان می پزد. (آنندراج ) (برهان ). نان پز را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) : آفاق را از جرم خور هم قرص...
-
میده نه
لغتنامه دهخدا
میده نه . [ م َ دَ / م ِ دِ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) آن که سفره آرد و گسترد. سفره چی و چاشنی گیر. (ناظم الاطباء). کنایه از سفره چی باشد و آن را در هندوستان چاشنی گیر می گویند. (برهان ). سفره چی که در هندوستان به چاشنی گیر شهرت دارد و صحیح شده و اغلب که می...
-
میده سالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] meydesālār نانوا؛ نانپز.
-
واژههای همآوا
-
می ده
لغتنامه دهخدا
می ده . [ م َ / م ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) می فروش . (ناظم الاطباء). || ساقی : پس از سر یکی بزم کردندبازبه بازی گری می ده و چنگ ساز.(گرشاسب نامه ص 27).