کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میدان گرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
snowfield
میدان برف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. پهنۀ وسیعی از زمین پوشیده از برف یا یخ با سیما و ترکیبی نسبتاً هموار و یکنواخت 2. در یخسارشناسی، منطقهای با پوشش برف دائمی
-
field stop
میدانبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] دریچهای در صفحۀ کانونی یک سامانۀ اپتیکی که میدان دید را محدود میسازد
-
visual field, field of vision
میدان بینایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] آن قسمت از فضا که چشم، درحالیکه با نگاه ثابت به جلو مینگرد، میبیند
-
radiation field
میدان تابش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از میدان الکترومغناطیسی گسیلشده از آنتن فرستنده که در فضا منتشر میشود
-
tokamak field
میدان توکامک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدان مغناطیسی محصورکنندۀ پلاسما که از ترکیب میدانهای چنبروار و قطبیوار حاصل میشود
-
range 5
میدان تیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عرصهای ترتیبیافته و مجهز به برخی ادوات برای تمرین تیراندازی
-
quadrupole field
میدان چارقطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدان حاصل از هر چارقطبی الکتریکی یا مغناطیسی
-
multipole field
میدان چندقطبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدان الکتریکی یا مغناطیسی که ناشی از چندقطبی الکتریکی یا مغناطیسی است
-
ash field
میدان خاکستر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ناحیۀ کموبیش مشخصی پوشیده از خاکستر آتشفشانی
-
fumarole field
میدان دودخان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مکانی که مجموعهای از دودخانهای سرد در آن وجود دارد
-
far field
میدان دور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میدانی که در گمانهزنی الکترومغناطیسی دور از چشمه قرار دارد
-
enabler 2
میدانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] فردی که کارهای او سبب میشود که دیگری، عموماً یک معتاد، با پیامدهای ناگوار رفتارش روبهرو نشود
-
enabling
میداندهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] تقبل مسئولیتهای معتادان بهنحویکه به ادامه و تشدید اعتیاد آنها منجر شود
-
field of view
میدان دید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ناحیهای از آسمان که در معرض دید تلسکوپ یا هر آشکارساز متصل به آن قرار میگیرد
-
base field, ground field
میدان زمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] میدان مورد استفاده در تعریف یک فضای بُرداری