کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میدان چندقطبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
flow field
میدان شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] توزیع سرعت و چگالی شاره بهصورت تابعی از مکان و زمان
-
sound field, SF 2
میدان صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] فضایی با قابلیت انتشار صدا ازطریق بلندگو
-
lava field
میدان گدازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ناحیۀ کموبیش مشخصی پوشیده از روانههای گدازه
-
gravitational field 1
میدان گرانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] 1. ناحیهای از فضا که در آن ربایش گرانشی وجود دارد 2. نیروی گرانشی وارد بر جسمی به جِرم واحد در این ناحیه
-
gravity field, gravitational field 2
میدان گرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میدان ربایش گرانشی در سطح یک سیّاره یا دیگر اجسام آسمانی متـ . میدان گرانی زمین Earth’s gravity field
-
stationary field
میدان مانا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدانی که با گذشت زمان تغییر نمیکند و آن را میدان ثابت هم میگویند
-
variable field
میدان متغیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر میدانی که مقدارش در طول زمان تغییر کند
-
magnetic field
میدان مغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدانی بُرداری که در هر جا که نیروهای مغناطیسی حضور داشته باشند، برقرار است
-
demagnetizing field
میدان وامغناطنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میدان مغناطیسی پادموازی با گشتاورهای مغناطیسی بهخطشده در یک نمونه یا بلور
-
ice field
میدان یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، علوم جَوّ] پهنۀ وسیعی از دریایخی با عرض بیش از هشت کیلومتر
-
uniform field
میدان یکنواخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میدانی بُرداری یا نردهای که در هر لحظۀ معین در تمام نقاط یک ناحیۀ مشخص یکسان است
-
سلطان میدان
لغتنامه دهخدا
سلطان میدان . [ س ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، دارای 1557 تن سکنه وآب آن از قنات است . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
فارس میدان
لغتنامه دهخدا
فارس میدان . [ رِ س ِ م ِ ] (اِخ ) تیره ای از قشقایی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 79). مرکب از 2000 خانوار است و مسکن آنها در پادنا میباشد.
-
هرکی میدان
لغتنامه دهخدا
هرکی میدان . [ هََ م َ ] (اِخ ) ایلی از ایلات اطراف ارومیه که شامل 400 خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 120).
-
هفت میدان
لغتنامه دهخدا
هفت میدان . [ هََ م َ /م ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است : کمندش در شتاب آهنگ بیشی فلک را هفت میدان داده پیشی . نظامی .به یک صفرا که بر خورشید رانده فلک راهفت میدان بازمانده .نظامی .